نوشته شده توسط : ن,ک

ششمین کشور آمریکای لاتین، فلسطین را به رسمیت شناخت

 

 
وزیر امور خارجه پرو گفت: کشورش به عنوان ششمین کشور آمریکای لاتین در حال بررسی به رسمیت شناختن کشور فلسطین است و این تصمیم را طی هفته های آتی اتخاذ خواهد کرد.
به گزارش «خبرگزاری دانشجو» به نقل از الیوم السابع، وزیر امور خارجه پرو اعلام کرد که کشورش به طور جدی در حال بررسی به رسمیت شناختن کشور فلسطین است تا ششمین کشور آمریکای لاتین باشد که طی یک ماه فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند.
 
وزیر امور خارجه پرو خاطرنشان کرد که این تصمیم احتمالا ظرف چند هفته آینده اتخاذ خواهد شد.
 
به گفته منابع دیپلماتیک، این تصمیم پرو پیش از نشست سران آمریکای جنوبی و کشورهای عربی خواهد بود که قرار است بین 13 تا 16 فوریه (24 تا 27 بهمن) در لیما برگزار شود.
 
از بیش از یک ماه گذشته پنج کشور لاتین از جمله برزیل‌، آرژانتین، ‌بولیوی، ‌اکوادور و شیلی کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند.
 
اوروگوئه نیز اعلام کرده است که کشور فلسطین را طی سال جاری میلادی به رسمیت خواهد شناخت.
 
پیش از این نیز کوبا‌ ،ونزوئلا‌، نیکاراگوئه‌ و کاستاریکا کشور فلسطین را به رسمیت شناخته بودند.
 
اکثر کشورهای آمریکای لاتین، کشور فلسطین در مرزهای 1967 یعنی مرزهای قبل از اشغال اسرائیل در کرانه باختری و نوار غزه و بیت المقدس شرقی را به رسمیت می شناسند./

+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  ۱۳۸٩/۱٠/٢۸;ÓÇÚÊ ٧:٢۸ ‎ب.ظ;  ÊæÓØ ;  äÙÑÇÊ ( 0)




:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : شنبه 28 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

آيت‌الله خامنه‌اي محبوب‌ترين سياستمدار در ميان ملت ايران است" این جمله را نه یکی از مسئولان ایران گفته است و نه راهپیمایان 9 دی خطاب به دوربین‌های تلویزیونی. این عبارتی است که "فرید زکریا" سردبیر مجله معروف نیوزویک و از مشاوران ارشد دولت آمريكا كه دشمني خاصي با جمهوري اسلامي دارد، بيان كرده. این اذعان به گستره گسترده محبوبیت رهبر انقلاب در میان مردم، فارغ از تمام تفسیرها و تحلیل‌هایی که به دنبال دارد، یک نشانه و چراغ راه برای تمام سیاستمداران ایرانی نیز هست؛ سیاستمدارانی که پیش از این، هم اکنون و بعد از این سکان برخی مسئولیت‌های کشور را برعهده گرفته و به عنوان مسئول اجرایی معرفی می‌شوند.

 

این مساله که پس از رخ دادن حوادث سال گذشته مطرح شده، نشانگر عمق رابطه قلبی و عاطفی رهبر انقلاب با مردم است؛ مردمی که فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی و قومیتی، تنها یک نفر را به عنوان "فصل‌الخطاب" قبول دارند و ملاک‌شان برای انتخاب سایر مسئولان هم میزان نزدیکی فرد موردنظر به این حبل‌المتین است. با این حال، در ماه‌های اخیر برخی اظهارات و سخنان از سوی برخی مسئولان شنیده می‌شود که مدعای استقلال رأی و محبوبیت دارند و در تلاش هستند تا همان رویکرد ناکام اصلاحات را در پیش بگیرند. تئوریسین‌های اصلاح‌طلب در دوران تسلط خود بر قوه مجریه، صریحا از حاکمیت دوگانه سخن گفتند و به دنبال ایجاد تقابل میان جایگاه رئیس جمهور منتخب با جایگاه ولی‌فقیه بودند. تئوری فتح سنگر به سنگر نظام هم با همین رویکرد از سوی سعید حجاریان ارائه شد؛ نظریه‌ای که البته در اولین گام، سرنوشت تلخی پیدا کرد و در راهپيمايي 23 تیر 78 عیار آن مشخص شد. غرور و خودمحوربینی مساله‌ای بود که اصلاحات را توهم‌زده کرد که دیگر به پشتیانی رای مردم می‌توانند هرکاری که خواستند انجام دهند و زمینه را برای تغییر و استحاله ماهیت انقلابی انقلاب اسلامی فراهم کنند؛ در صورتی که نظریه‌پردازان این جریان متوجه نشدند آرای ریخته شده به نام رئیس جمهور وقت، پیش از هرچیزی تایید نظام و لبیک به رهبر انقلاب بود.

به نظر می‌رسد این موضوع اکنون نیز در میان برخی افراد و مسئولان دیده می‌شود. این افراد با دنبال کردن راهی که جریان دوم خرداد در پیش گرفت، به دنبال خودنمایی در عرصه سیاست هستند؛ غافل از آنکه در صورت ادامه این رویکرد، سرنوشت محتوم اصلاح‌طلبان در انتظار این جریان هم خواهد بود. بررسی شعارها و پلاکاردهایی که توسط مردم در راهپیمایی تاریخی 9 دی سر داده و حمل شد هم تایید می‌کند که اگرچه بسیاری از این افراد احساس قلبی نسبت به فرد موردنظر خود در انتخابات داشتند و در یک رقابت سیاسی به نامزد موردنظر خود رای دادند اما پس از خطبه‌های رهبر انقلاب در نمازجمعه 29 خرداد، تمامی گرایش‌های خود را کنار گذاشتند و به فرمان "ولی" به فضای عادی جامعه بازگشتند. در واقع اینگونه نیست که برخی افراد و مسئولان گمان کنند که مردم جایگاه رهبری را به عنوان یک مسئولیت صرفا سیاسی ارزیابی کنند که در زمان‌های مختلف، گرایش‌های مختلف سیاسی خواهد داشت و به حمایت از فلان گروه می‌پردازد؛ بلکه رابطه قلبی میان مردم و رهبر انقلاب موضوعی است که ارتباطی به سیاسیون و جناح‌ها ندارد و این افراد نمی‌توانند خود را با اینگونه تحلیل‌ها فریب دهند که خارج از این رابطه "مردم - رهبر" دارای جایگاه و یا ارزشی در میان مردم هستند.

به عنوان مثال می‌توان به مراسم یادبود سالگرد رحلت امام خمینی (ره) در خردادماه امسال اشاره کرد که شعار جمعیت حاضر در مراسم به هنگام سخنرانی رئیس جمهور، "احمدی دلاور، پیرو خط رهبر" بود؛ شعاری که سال پیش و پس از مناظره تلویزیونی دو نفر از کاندیداها هم در همین مراسم از سوی مردم سر داده شد. نباید اینگونه تصور کرد که باید به تبلیغات و جنجال رسانه‌ای درباره رابطه جریانات سیاسی با رأس نظام اهمیت داد و این موضوع را برجسته‌سازی کرد و بر اساس آن دست به سخنرانی‌های نامأنوس و تأویل‌پذیر زد؛ چرا که این مساله دقیقا در راستای خواست دشمنان انقلاب و ولایت‌فقیه است که این جایگاه حساس را وارد عرصه‌های سطحی نظیر گروه‌بندی‌های سیاسی کنیم. چه الزامی وجود دارد که با استفاده از جملات به ظاهر فلسفی و سخت فهم به دنبال "ماله‌کشی" دروغ‌های رسانه‌های غربی باشیم و در این میان، نظرات ناصواب خود را هم با این جنجال‌های دروغین بی‌آمیزیم و به دنبال ارائه رویکردی اشتباه و خلاف واقع از مقهوم جذب حداکثری باشیم؟ بیان مطالبی همانند اینکه "برای ما سخت است که برخی گمان کنند راس نظام حامی یک جریان خاص سیاسی است" با چه هدفی صورت می‌گیرد؟ آیا اینگونه اظهارات، بازی رسمی در زمین دشمن و در نقش پیاده نظام رایگان آن نیست؟

"جذب حداکثری" که از موضوعات مورد اشاره خود رهبر انقلاب بوده است، در انتخابات ریاست جمهوری دهم عینیت پیدا کرد و 40 میلیون نفر با حضور در پای صندوق‌های رأی نشان دادند که اهمیتی به اینگونه تبلیغات که به منظور مصادره کردن جایگاه رهبری است، نمی‌دهند. در واقع این حضور 85 درصدی و رأی‌هایی که درون صندوق‌ها ریخته شدند، بیشتر از آنکه حاوی نام و اسامی کاندیداها باشند، مهر تأیید بر همان رابطه "مردم - رهبر" بود. چرا برخی افراد و مسئولان اصرار بر جداسازی و تقسیم مردم به دو گروه و دسته دارند و بعد از این تقسیم‌بندی خیالی، می‌خواهند تا به قول خودشان گروه مقابل را هم جذب کنند! رویکردی که کاملا در تعارض و تناقض با واقعیت‌های جامعه است؛ واقعیتی که پس از نمازجمعه 29 خرداد خود را نشان داد و به قول "داریوش سجادی" اصلاح‌طلب ساکن آمریکا، جمعیت معترض به نتیجه انتخابات را آرام کرد و "جریان معترض به یکباره آب شد؛ چرا که از رهبر خود شنید که جمهوری اسلامی اهل خیانت به آرای مردم نیست." در واقع این تاکیدی است بر نقش محوری و اساسی رهبر انقلاب در خاموش کردن آتش فتنه که فقط توسط شخص ایشان صورت گرفت. رهبر انقلاب در 8 ماه، خود به بصیرت‌بخشی پرداختند و با سخنان شفاف و صریح، مرز میان انتقاد و فتنه‌گری را عیان کردند که نهایتا به حماسه شیرین 9 دی ختم شد؛ حماسه‌ای که این تاثیرگذاری رهبر انقلاب در آن هم دیده شد و در دستان مردم فقط پرچم عزای حسین (ع) بود و عکس‌هایی از امام و رهبری.

حال و با توجه به این مساله، جای سوال است که چرا برخی افراد که در جایگاه‌های حساس هم قرار دارند، اصراری عجیب برای نادیده گرفتن این واقعیت دارند و بر طبل گسست مردم می‌کویند و وظیفه خود را هم جلوگیری از افزایش این گسست و لزوم پیوند زدن آن‌ها معرفی می‌کنند؟! این افراد از کدام گسست سخن می‌گویند؟! گسستی که حتی لس‌آنجلس‌نشینان هم آن را باور ندارند و حتی سردبیر نیوزویک هم آن را یک خیال موهوم می‎نامد؟! چرا باید برای مساله‌ای که وجود ندارد، فلسفه‌بافی کرد و با اظهارات خارج از عرف به دنبال تئوریزه کردن این توهم بود؟


 



:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : شنبه 28 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

اخبار رسیده از شهر نجف اشرف در عراق حاکی از آن است که نیروهای امنیتی عراق در شهر مقدس نجف اشرف موفق شدند دو کامیون که حامل محموله بسیار عظیمی از گوشت های فاسد بوده را کشف و ضبط کنند. در همین راستا "مقداد الموسوی" فرمانده پلیس نجف اشرف ضمن اعلام این خبر، افزود: نیروهای امنیتی با همکاری نیروهای پلیس که در مراکز بازرسی میان جاده ای قرار دارند و نیز با اطلاعات رسیده از دستگاه های اقتصادی و بارزگانی، موفق شدند این دو محموله گوشت فاسد را کشف و ضبط کنند.

فرمانده پلیس نجف در ادامه گفت: این دو محموله عظیم گوشت فاسد قرار بود به شهرهای زیارتی نجف اشرف و کربلای معلی ارسال شود تا پس از پخته شدن تا به اصطلاح در أیام أربعین حسینی (ع) به صورت غذای نذری بین زائرین توزیع شود و موجب مسمومیت آنان گردید.

گفتنی است سال های گذشته نیز در طرح هایی مشابه شیر فاسد میان زائرین أبا عبدالله الحسین (ع) توزیع گردید که موجب مسمومیت تعداد زیادی از آنان شد. دو نفر از مسموم شدگان نیز جان باختند. پس از بررسی موضوع مشخص شد که نیروهای وهابی با همکاری باز ماندگان حزب منحل بعث سابق دست به چنین کاری زده بودند.

 


 



:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : شنبه 28 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

در روزهای آینده، فیلمی از شبکه اول سیما پخش خواهد شد که از راز طراحی پیچیده اطلاعاتی امنیتی موساد برای جذب جاسوس و اقدامات تروریستی پرده برمی‌دارد.

 مستند «برای جاسوسی» که توسط گروه مستند شبکه اول سیما با همکاری ضدجاسوسی وزارت اطلاعات در دو بخش حدود سی دقیقه‌ای ساخته شده، قرار است در شب‌های پایانی هفته جاری از شبکه اول سیما پخش شود.

این مستند تکان‌دهنده و جنجالی، به تشکیلات عظیم و امنیتی سازمان جاسوسی رژیم اسرائیل می‌پردازد که زیر پوشش یک بنیاد به ظاهر بشردوستانه بین‌المللی فعالیت می‌کند.

«به دنیا آمده برای آزادی»، نام بنیادی به ظاهر بشردوستانه بین‌المللی است که با طراحی موساد و عوامل این تشکیلات ضدبشری و ضدانسانی به اجرا درآمده و هدفش، فریب جوانان جهان اسلام، به ویژه ایران و کشاندن آنان به ورطه جاسوسی است.

این بنیاد که به ظاهر برای یافتن اطلاعات درباره وضعیت سربازان ناپدیدشده رژیم اسرائیل، به ویژه «رون آراد» ایجاد شده، درواقع به کار جذب جاسوس و جاسوس‌پروری و تربیت تروریست مشغول است که از جمله مهمترین کارهای آن، می‌توان به جذب و آموزش عامل اصلی ترور دانشمند شهید کشورمان، مسعود علیمحمدی اشاره کرد.

موساد برای طمع انداختن و فریب طعمه‌های خود و جذب آنان، مبلغ ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده که در ظاهر برای ارایه اطلاعات درباره «رون آراد» پرداخته خواهد شد، ولی درواقع نه جایزه‌ای در کار است و نه رون آرادی، بلکه هدف اصلی که همان مجبور به همکاری کردن فریب‌خوردگان با موساد است، محقق می‌شود؛ «رون آراد» کمک خلبان ناپدیدشده اسرائیلی است که بیش از بیست سال پیش، در حالی که به بمباران مناطق جنوبی لبنان مشغول بود، هواپیمایش سقوط کرد.

در این زمینه، یک منبع آگاه به خبرنگار «تابناک» گفت: مجید جمالی فشی که یکی از عوامل اصلی ترور شهید علیمحمدی است، از راه دام‌هایی همچون بنیاد «به دنیا آمده برای آزادی» فریب موساد را خورده و گرفتار شده که سرانجام نیز به عنوان مزدور صهیونیسم، نقشه آنها را به اجرا درآورده است.

گفتنی است، این فیلم افزون بر افشای طراحی این تشکیلات جاسوسی با پخش اعترافاتی، پشت پرده طراحی پیچیده و دقیق آن را نیز آشکار می‌کند و در این فیلم همچنین تصاویری از اعترافات چند نفر از عوامل فریب‌خورده و مرتبط با این بنیاد صهیونیستی وابسته به موساد و نیز مصاحبه‌هایی با چند کارشناس مطرح از جمله مصطفی دیرانی، یکی از مسئولان سابق جنبش امل در لبنان پخش خواهد شد.

 


 



:: بازدید از این مطلب : 346
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : شنبه 28 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

صدای پای تورم در اقتصاد ایران"، "افسون یارانه‌ها"، "منتظر عواقب وخيم حذف يارانه‌ها باشيد"، "آثار فاجعه‏بار حذف يارانه‏ها بر بخش کشاورزي ايران"، "فرصتي براي حذف حذف يارانه‏ها"، "هشدار نسبت به تورم شدید و عواقب پیشنهاد 40 هزار میلیاردی"،

 

"هشدار به تبعات اجتماعي لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها"، "شوک تورمي در ونزوئلا به دنبال اصلاحات ارزي چاوز"، "نگرانی از امنیتی‏کردن هدفمندسازی یارانه‏ها" و... همه و همه تیترها و اخباری بود که در طي ماه‌هاي گذشته، به‌ويژه از آغاز جدي شدن اجراي طرح هدفمند کردن یارانه‏ها در رسانه‌هاي مختلف و از زبان افرادي با گرايش‌هاي متفاوت تكرار شد و با القاي قريب‌الوقوع بودن تورم 50 و 70 درصدی، ترس و نگرانی به بهانه انتقاد دلسوزانه به جامعه ایرانی پمپاژ شد.

 

این ماجرا در آستانه اجرایی شدن سهمیه‏بندی بنزین نیز کلید خورد و کسانی که تا پیش از این از ضرورت تعجیل در اجرایی شدن این طرح سخن می‏گفتند و به خاطر تأخیر در اجرای آن دولت را قانونگریز معرفی می‏کردند، 30 روز قبل از اجرا از شنیده شدن صدای پای تورم در ایران سخن به میان آوردند.

اما در مورد هدفمند کردن یارانه‏ها مسئله تا جايي پیش رفت که در آبان ماه سال 88، حسن سبحانی دست به قلم شد تا خطاب به رئیس قوه قضائیه هشدار دهد که: «منتظر عواقب وخيم حذف يارانه‌ها باشيد(!)» سبحانی از رئیس قوه قضائیه استمداد طلبید و نوشت: «هوشمندي و آينده‌نگري در تدبير امور مملكتي ايجاب مي‌كند تا امواج خروشان مشكلات اقتصادي و به تبع آن سياسي و اجتماعي و فرهنگي ناشي از تصويب ايده‌اي كه حتي تقديم كنندگان و تصويب كنندگانش،‌ امواج تورمي و توان بالاي تخريبي كاهش قدرت خريد عمومي آن و در نتيجه فقيرتر شدن طبقات مختلف مردم ايران را كتمان نمي‌كنند، در زمان مناسب خود پيش‌بيني و تصميم مقتضي پيشگيرانه در قبال آن اتخاذ گردد.»

به گونه‏ای وانمود می‏شد که انگار قرار است بحرانی بزرگ اقتصاد ایران را فراگیرد. سبحانی نوشته بود: «اينجانب از هم اكنون صحنه‌هاي محاكمه انسان‌هاي شريف بسياري را مي‌بينم كه متأثر از اجراي اين قانون گرفتار پي‌آمدهاي ركود، تورم، بيكاري، از هم پاشيدگي خانواده‌ها، عدم امكان و فرصت رسيدگي به تربيت فرزندان، سوء رفتارهاي فردي و اجتماعي و... گرديده و بعضاً در هيأت "مجرمان" تن به قضاوت‌هايي داده‌اند كه بر آن است آنان را تأديب و از وقوع جرم‌هاي بعدي پيشگيري نمايد و قضات محترمي را مي‌بينيم كه هر چند در محضر داد‌گاه، مجرمان متأثر از آثار منحوس تورم و بيكاري و فقر را محاكمه مي‌نمايند ليكن در باطن، قضاوت خويش را ناظر بر محاكمه تصميم‌گيرندگان اجرايي و تقنيني قانون "هدفمند كردن يارانه ها" مي‌يابند كه امروز در فضاي يك دست دولت و مجلس به پشتوانه سكوت بسيار معني‌دار رسانه ملي توام با خودسانسوري اقتصاددانان در بررسي و نقد آن، با تلقي "جراحي" بزرگ به پيش مي‌تازند. اما افسوس كه حكم دادگاه در تعيين مصاديق مقصر، انعطاف‌پذير نمي‌باشد و بر همين اساس از حضرتعالي براي جلوگيري از وقوع چنين خطري كه حتي احتمال كم تحقق آن هم مي‌تواند با عنايت به قلمرو نفوذ آن و به‌خصوص شرايط "سرمايه اجتماعي" كشور كه شرط لازم تحقق ظفرمند چنين اقداماتي است آسيب‌رسان و خطير باشد استمداد مي‌طلبم و اميدوارم با تحقق پيشگيري اينچنيني، دفاع نظام‌مند قوه قضاييه از حقوق فردي و اجتماعي، هر نوع تضعيف و رخوت در اركان نظام سياسي را از موضوعيت تهي نمايد.»

منتقدان، دولت را فاقد توانمندی‏های اجرا کردن هدفمند کردن یارانه‏ها می‏دانستند و به موازات برخی رسانه‏های بیگانه خواسته یا ناخواسته ایجاد فضای بی‏اعتمادی را در دستور کار خود داشتند. سایت خبری الف طی مطلبی با عنوان "فرصتی برای حذف حذف یارانه‏ها" که کمی بعد به دنبال انتقاداتی که صورت پذیرفت به "فرصتی برای درست هدفمند کردن یارانه‏ها" تغییر عنوان داد، نوشت: «ترديدي نيست كه قانون هدفمند كردن يارانه‌ها بايد توسط تيمي منسجم، مصمم و با تدبير اجرا شود. با كمال تاسف تيم اقتصادي دولت دهم به روشني فاقد چنين صفاتي است. اين تيم نه هويت و مباني تئوريك مشخصي دارد، نه منسجم است و نه هدف روشني را دنبال مي كند. اين تيم فقط يك نكته مشترك دارد: اطاعت محض از آقاي احمدي نژاد.»

این یادداشت همچنین می‏افزود: «چنانچه  نمايندگان محترم مجلس با استفاده از اين فرصت، ضمن موافقت با تهديد دولت براي اجرا نكردن قانون هدفمند كردن يارانه‌ها، دولت را به اجراي قانون توسعه حمل و نقل عمومي و مديريت مصرف سوخت مجبور كنند، هم خطر بزرگ اجراي هدفمند كردن يارانه‌ها توسط تيم بي‌كفايت موجود از سر ملت خواهد گذشت و هم يارانه ناموجه سوخت به تدريج حذف مي‌شود.»

جران موسوم به اصولگراي مخالف دولت خبر از وقوع فتنه‏ای دیگر می‏دادند و از طرح تحول با عنوان شبیخون دشمن یاد می‏کردند! آنان می‏نوشتند: «20سال پيش شبيخون فرهنگي غرب براي استحاله و به زانو درآوردن انقلاب اسلامي آغاز شد و نتيجه اش را در فتنه اخير به عيان ديديم. اگر امروز در برابر شبيخون اقتصادي غرب و اجراي سياستهاي ليبرال سرمايه داري سكوت كنيم، دير يا زود جريان فتنه در رنگ و لباس ديگري از درون به انقلاب و نظام حمله خواهد كرد.»

احمد توکلی در جریان تصویب بودجه سال 89 نیز در مجلس شورای اسلامی لب به سخن گشود. او با اشاره به برخی ارقام اعلام شده از سوی دولت گفت: «اكثريت قاطعي از نهادهاي رسمي و مطالعات دانشگاهي نرخ‌هاي تورم اضافي ايجاد شده را بسيار بالاتر گزارش كرده‌اند. از 30 درصد بانك جهاني تا 46 درصد بانك مركزي (در سال 1380) و 59 درصدي مركز پژوهش‌ها در سناريوي درآمد 34 هزار ميلياردي.»

او ادامه داد: «چنين نرخي براي اقتصاد ايران بسيار پر خطر است و بيكاري و فقر جدي و احتمالاً مسائل اجتماعي و سياسي در پي خواهد داشت. حوادث سال 74 را به خاطر آوريد كه دولت وقت بسته سياستي تعديل بانك جهاني را نسخه نجات پنداشت و كشور را دچار تورم 49.5 درصدي كرد. حالا به چنان نرخ تورمي، ركود شديد اضافه مي‌شود.»

توکلی طی نامه‏ای نیز نوشت: «این نرخ تورم اضافه بر تورم موجود است که خودش به پیش بینی بانک مرکزی سال آینده بیشتر خواهد بود. اگر آثار انبساطی بودن بودجه را بدان بیفزاییم، تورمی 50 تا 75 درصدی فاجعه اقتصادی سال است که انتظارات تورمی فاجعه را شدیدتر می سازد.»

وقایعی نظیر آنچه در قرقیزستان رخ داد نیز با وجود آنکه نسبت درستی با شرایط ایران نداشت، بهانه‏ای بود برای بزرگنمایی خطری که در کمین ایران نشسته است. اصولگرایان مخالف دولت از احتمال وقوع انقلاب در ایران می‏گفتند و می‏نوشتند! و در مقاطع مختلف زمانی به پمپاژ نگرانی در جامعه اقدام می‏کردند.

در شرایطی که مسئولین کشور با پیش‏دستی در مطرح کردن برخی توطئه‏های احتمالی، موسوی و جریان فتنه را در موضع انفعال قرار دادند و حتی آنان را وادار کردند پیشاپیش هرگونه نقش‏آفرینی خود را تکذیب کنند، سایت احمد توکلی این تیتر را برای خبر خود برگزید: «نگرانی از امنیتی کردن هدفمندسازی یارانه‏ها.»

در شرایطی که ایجاد اعتماد عمومی و پیشگیری از تورم انتظاری موضوعیت داشت، همین سایت طی خبری نوشت: «برخي مقامات ارشد دولتي و نمايندگان هوادار دولت در مجلس گاهي درباره آثار و بركات هدفمند كردن يارانه‌ها فرمايشات اغراق آميزي به زبان جاري مي سازند!» و به انتقاد دوباره از مسئولین پرداخت.

جالب اینکه همین سایت در آغاز اجرایی شدن طرح هدفمند کردن یارانه‏ها اعلام افزایش قیمت کرایه‏ها از سوی دولت را اولین اشتباه خواند! این در حالی بود که در اجرای قانون، مدیریت کردن افزایش قیمت‏ها موضوعیت داشت و سکوت یا مواجهه با افزایش قیمت‏ها فقط در عالم رؤیاها ممکن بود.

این همه فضاسازی و مخالفت در حالی بود که شخص احمد توکلی بر غیرقطعی بودن نتایج مدل‏های مرکز پژوهش‏های مجلس اذعان داشت! او خود تصریح کرد:«حرف درستي است كه مدل‌ها در محاسبه نرخ تورم نتايج مختلف مي‌دهند و هيچ كدام قطعي نيستند.»

با این همه اجرایی شدن قانون هدفمند کردن یارانه‏ها آغاز شد، بی آنکه خبری از تورم انتظاری باشد. رییس جمهور در جلسات شبانه با وزرا نشست تا مشکلی در کشور به پیشبرد این قانون آسیب نزند. نه از تورم 70 درصدی خبری بود و نه خبری از تورم انتظاری.

اینکه به هر حال در ضمن اجرای این طرح، کشور درصدی از تورم را پشت سر خواهد گذاشت، طبیعی است؛ چنانکه دولتمردان هم ارقامی را در این خصوص پیش از این در نظر گرفتند. اما آنچه در این میان اهمیت داشت نحوه مدیریت دولت و تورم انتظاری بود که می‏توانست مشکلاتی را فراروی مردم قرار دهد. مرور روند گذشته کسانی که خود را منتقد دلسوز دولت می‏نامیدند، نشان از آن دارد که برخی روندها در همان زمان نتیجه‏ای مخالف اصول امنیت ملی بر جای گذاشت و در راستای دامن زدن به نگرانی‏ها و تورم انتظاری رقم خورد و این دولت بود که با کنترل فضای روانی جامعه ابتکار عمل را در دست گرفت.

در همان دوره زمانی هم تذکرات زيادي داده شد که طرح برخی مسائل در فضای عمومی به صلاح کشور نیست؛ اما گوش کسی بدهکار نبود. در پايان جلسه‏ای از جلسات دولت و مجلس آقايان دكتر محمد زاهدي وفا و دكتر محمد فرزين از كارگروه طرح تحول اقتصادي از حاضران خواستند جزئيات اين جلسه را جايي بازگو نكنند كه دكتر توكلي از طرف نمايندگان مجلس حاضر در جلسه پاسخ داد: «نمايندگان مجلس هر وقت مصلحت بدانند نظرات بيان شده اساتيد و كارشناسان در اين جلسه را بازگو خواهند كرد و در اختيار سياستگذاران قرارخواهند داد.» که البته چنین کردند و نوشتند اگر می‏خواهید در ایران انقلاب اتفاق بیافتد این قانون را اجرا کنید! و این سوال باقی ماند که بر فرض درستی صحت برخی گزاره‏های نادرست، آیا مانور تبلیغاتی و خبری دادن بر روی آنها به نفع کشور بوده و هست یا به ضرر آن.

اینکه چه میزان اقتصاد ایران با سیاست و جدال‏های سیاسی پیوند خورده است، مسئله‏ای است که می‏بایست در خصوص آن اندیشید. اما آنچه می‏توان گفت این است که نباید بگذاریم منافع ملی فدای دعواهای سیاسی شود و دشمنان دیرینه انقلاب، در سایه اختلاف‏افکنی‏ها و دعواهای بی‏حاصل سیاسی جانی دوباره بگیرند و سران فتنه بتوانند در چنین شرایطی که دشمن ساختگی در درون جبهه اصولگرایی به کرّات پیدا می‏شود، و هر گروهی گروه دیگر را به انواع اتهامات نظیر ضد ولایت فقیه بودن، فساد، درغگو، مستند و... متهم می‏کند، جایگاه از دست رفته خود را بازسازی کنند و در سایه اصلی شدن موضوعات فرعی، به موضوع فرعی کشور بدل شوند.

به نظر می‏رسد قانون هدفمند کردن یارانه‏ها گام‏های بزرگی از اجرایی شدن خود را پشت سر گذاشته و گردنه‏های پراهمیتی را به خوبی و درستی طی کرده است. این همه نشان از آن دارد که می‏توان به دولت و علم اقتصاد اعتماد کرد و هر آن‏کس نظر دیگری جز برخی اقتصاددانان سیاسی داشت، حتما بی‏سواد، نالایق و بی‏کفایت نیست.

در ضمن بد نيست اكنون پس از گذشت يك ماه، عمق اشتباه‌هاي افرادي مانند آقاي توكلي و سايت تحت مديريت او مشخص و معلوم شده كه پمپاژ نگراني آن‌ها به جامعه بيهوده بوده است، حداقل به تدبير دولت در اجراي موفق طرح با كمترين تبعات اشاره كنند و شجاعت اعلام غلط بودن تحليل‌ها و پيش‌بيني‌هاي غلط قبلي خود و اصلاح آن‌ها را داشته باشند.


 



:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : شنبه 28 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

 

بسمه تعالی

 

 

 

متن کامل کیفرخواست سران فتنه

 

 

 

 وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ یَشْعُرُونَ

 

سوره مبارکه بقره، آیات 11 و  12

 

 

 

انتخابات دهم ریاست جمهوری "پتک جمهوریت"  بر سر دشمنان قسم خورده نظام اسلامی بود و حماسه 40 میلیونی ایرانیان در این انتخابات بیش از پیش پیوند عمیق ملت و حاکمیت را آشکار نمود اما در این میان برخی اتفاقات تلخ آن چنان بر مذاق دشمنان این مرز و بوم شیرین بود که تا ماه ها بعد از آن با ترفندهای تبلیغاتی خاص خود سعی بر تحت الشعاع قرار دادن اصل موضوع را داشته و با بزرگنمایی حواشی خودساخته در این میان، به قصد انتقام از ایران و ایرانی وارد عرصه شدند.

 

اما بدون تردید در این میان باید به جای شناسایی معلول، به سراغ علت ها رفت.

 

 دروغ بزرگ "تقلب در انتخابات" در حالی مطرح شد که با گذشت قریب به 18 ماه از 22 خردادماه 88، همچنان سندی دال بر این ادعا ارائه نشده است و از سوی دیگر عدم همکاری کاندیداهای معترض با شورای نگهبان و حتی سر باز زدن از همکاری با شورای منتخب، بیش از پیش بر شعله های این آتش کور افزود تا جایی که به تبع حوادث بوجود آمده از این فضای احساسی، ده ها تن از هموطنانمان کشته شده و ماه ها کشور با تحمیل فشارهای غیر ضروری، از بسیاری از برنامه های بلند مدت خود بازماند.

 

 

 

از سوی دیگر برگزاری دادگاه های متهمان حوادث پس از انتخابات اگرچه حاکی از عزم جدی دستگاه قضا نسبت به برخورد با عوامل این فتنه بزرگ بود لکن اکتفا به برگزاری دادگاه های محاکمه عوامل دست چندم و بعضا عناصر فریب خورده جریان کودتای سبز، پیام ناخوشایندی برای ملت ایران داشت و آن هم عدم اراده دستگاه قضایی جهت برخورد با عوامل و مسببین این حوادث تلخ بود.

 

 

 

بنا بر قاعده "العدل اساس الملک" حداقل انتظاری که از دستگاه قضا می رود رعایت عدالت در برخورد با متهمان حوادث پس از انتخابات است نه آنکه محاکمه عناصر دست چندم و فریب خورده این فتنه، مبدل به حلقه مصونیت برای سران فتنه باشد.

 

 

 

میرحسین موسوی؛ فرزند میر اسماعیل:

 
 

 طبق بند 9 ماده 33 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، تقلب در انتخابات جرم به شمار می‌رود

 

 و طبق ماده 697 قانون مجازات اسلامی «هر كس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جرائد یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر به كسی امری را‌صریحاً نسبت دهد یا آن‌ها را منتشر نماید كه مطابق قانون آن امر جرم محسوب می‌شود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید... .»، خود این اقدام جرم و افترا است،

 

و نامبرده بحث عمل تقلب را مستقیما و صراحتاً به وزارت كشور، شورای نگهبان و دولت نسبت داده كه این قطعاً افترا است و وی باید برای اثبات مدعای خود به دادگاه احضار گردد.

 
 

از سوی دیگر با توجه به رأی مشورتی قوه قضائیه مبنی بر اینكه اگر افترا یا توهینی نسبت به یك شخصیت حقوقی باشد، اما شواهد و قرائن دلالت به این داشته باشد، این نسبت دادن به یك شخصیت حقوقی در واقع به یك شخصیت حقیقی بر می‌گردد كه حق شكایت با عنوان افترا برای شخصیت حقیقی موجود در شخصیت حقوقی كه ناظر به اوست، ثابت است،

 
 
 

 یعنی در مورد اخیر شواهد و قرائن موجود دلالت بر این دارد كه تقلب در انتخابات را به وزیر كشور و اعضای شورای نگهبان نسبت داده‌اند لذا وزیر كشور دولت نهم می‌تواند در این خصوص اقامه دعوا كند كه البته طبق ماده 727 قانون مجازات اسلامی این جرم حتماً باید یك شاكی خصوصی داشته باشد.

هم چنین بر هم زدن امنیت كشور موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامی، تبلیغ علیه نظام موضوع ماده 500 قانون مجازات اسلامی و تحریك مردم به جنگ و کشتار و هشدار موضوع ماده 512 قانون مجازات اسلامی، از دیگر جرائمی است كه نقش میرحسین موسوی در آنها غیرقابل انکار است و نگاهی به بیانیه های وی طی ماه های پس از انتخابات به خوبی بر این نکات صحه می گذارد.

 
 

 و در نهایت اجتماع و تبانی برای ارتكاب جرائم ضد امنیت داخلی كشور موضوع ماده 610 قانون مجازات اسلامی، اخلال در نظم عمومی موضوع ماده 618 قانون مجازات اسلامی، مزاحمت برای زنان و اطفال موضوع ماده 619 و تخریب، نهب و غارت، موضوع مواد 675، 676، 677، 683،687 و 689 قانون مجازات اسلامی است كه به وفور در پرونده این مخل امنیت ملی به چشم می خورد

 
 

 و طبق ادله و شواهد موجود با توجه به علم متهم به نتایج تجمعات غیرقانونی، تظاهرات و اختلال عرفی كه بین علت و معلول یعنی بین تجمعات و تخریب‌ها موجود است، موسوی با اغتشاشگران وحدت قصد داشته و این وحدت قصد محرز است.

 
 

 لذا با توجه به اینكه اگر كسی به تجمع تحریك كند در واقع به تخریب تحریك كرده است، به همین دلیل وی طبق ماده 619، 618، 675، 676، 677،683، 687، 689 قانون مجازات اسلامی كه این موارد غالباً با موضوع تخریب، نهب و غارت، مزاحمت برای زنان و افراد و اخلال در نظم عمومی است، معاونت در جرم محسوب می شود و بدون تردید خون های ریخته شده در این میان همچون شهدا؛ امیرحسام ذوالعلی، غلام کبیری، داوود صدری، فاطمه رجب پور، سرور برومند و... همگی حاصل علت اصلی است که همان تحریک مردم برای حضور در خیابان ها و در نهایت سو استفاده اوباش از فرصت بدست آمده و قتل و غارت و کشتار مردم بی گناه است.

 
 

 و از همین دست است "خداجوی" خواندن اوباش روز عاشورای حسینی که با حمله به اماکن عمومی، شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر داده و عزاداران سالار شهیدان را با سنگ، چاقو و قمه مضروب ساختند و مضاف بر اینها، نامبرده در تاریخ 10 بهمن ماه 88  ضمن دیدار با کروبی، با محکوم کردن اعدام 2 تروریست (آرش رحمانی پور و محمد علی زمانی) علنا اعدام این 2 عضو گروهک تروریستی پادشاهی را محکوم می نماید.

مهدی کروبی، فرزند احمد:

 

 افزون بر اتهامات متهم قبلی (میرحسین موسوی) که در مورد عملکرد مهدی کروبی نیز صدق می کند، ادعاهای شاذ و سراسر کذب نامبرده در جریان حوادث پس از انتخابات از جمله تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی که علیرغم گذشت بیش از 15 ماه از زمان این ادعا هنوز یک سند نیز در این رابطه ارائه نشده است، از لحاظ حقوقی می‌تواند توهین، افترا یا تشویش اذهان عمومی محسوب ‌شود و به نظر می‌رسد این ادعاها بیشتر به افترا نسبت به دستگاه‌های امنیتی و قضایی كشور نزدیك باشد.

 
 

 لذا با توجه به اینکه وی نتوانست این "دروغ بزرگ" را ثابت كند به نظر می‌رسد از نظر حقوقی قابل پیگیری ذیل جرم افترا می باشد.

 
 

 بر طبق ماده 697 و 698 قانون مجازات اسلامی اگر به یك شخصیت حقوقی تلویحا اعمالی كه بر خلاف حقیقت بوده و كذب محسوب می‌شود، نسبت دهند و قصد تشویش اذهان عمومی اثبات شود، شخص مدعی مجرم شناخته شده و دادستان با توجه به عمومی بودن جرم می‌تواند راسا اقدام كند.

 
 

 از سوی دیگر از آنجایی که مسئولیت برگزاری هرگونه تجمع غیر قانونی با ترتیب دهندگان تجمع است، در روز دوشنبه 25 خرداد ماه سال 88 به دعوت نامبرده و دیگر بانی اصلی فتنه (میرحسین موسوی) راهپیمایی غیر قانونی و فاقد مجوزی در خیابان آزادی تهران برگزار شد که دنباله آن به بروز آشوب و اشتهار سلاح و درگیری مسلحانه و حمله به مراکز نظامی، تخریب اموال عمومی و خصوصی و تاسف بارتر از همه مرگ و جراحت تعدادی از هموطنان مان انجامید.

 
 

 از آنجا که نقش نامبردگان در برپایی و حضور در این تجمع بدون مجوز و همچنین ادبیات به کار رفته در سخنرانی آنان آشکارا در ارتکاب این جرایم نقش داشته و بیانیه های پی در پی آنها در تکوین و تداوم آشوب ها و ریخته شدن خون فرزندان این کشور تاثیر فراوان داشته اند،

 

 عناوین «تحریک و ترغیب وقوع جرم» در بند یک و «تسهیل وقوع جرم» در بند 3 ماده 43 قانون مجازات اسلامی تحقق یافته، در معاونت ایشان به صورت تعدد معنوی در ارتکاب جرایم قتل عمدی (ماده 206) جنایت عمدی نسبت به عضو (ماده 269) ، احراق و تخریب اموال غیر (ماده 675و 677) و تخریب اموال عمومی (ماده 687) مذکور در قانون مجازات اسلامی نمی توان تردیدی داشت، طبق ماده 43 قانون مذکور اقدامات ایشان بدون شک تحت عنوان معاونت در این جرایم قابل پیگیری است.

 

 

 

همچنین بنا بر حکم ماده 44 همان قانون، حنی اگر عاملین اصلی و مباشران جرایم فوق به هر علتی محاکمه و مجازات نشوند، معاونین جرایم فوق قطعا به صورت مستقل قابلیت محاکمه و مجازات را دارند.

 
 
 
 

 . جدای از موارد مذکور می توان بیان داشت که وقتی بردن آبروی فرد در سیستم ما دارای مجازات است زیر سؤال بردن صحت عملکرد یک نظام بدون اثبات آن چیزی فراتر از افترا بوده و باید برای آن مجازاتی سنگین در نظر گرفت.

 

اسلام برای آبروی فردفرد انسانها احترامی بسیار قائل است (حرمه المومن کحرمه الکعبه) پس به طریق اولی، حرمت نظامی که بر آمده از خون هزاران شهید و جانفشانی مومنان بسیار است، ارزشی صدچندان دارد و لذا جای قانونی در این خصوص که حرمت شکنی نسبت به نظام را جرم تلقی نماید، خالی است.

سید محمد خاتمی؛ فرزند سید روح الله:

نامبرده اگر چه نسبت به دو متهم دیگر کمتر ورود شفاف داشته است، لکن عملکرد و مواضع وی طی فتنه پس از انتخابات به خوبی روشن می سازد که ضلع سوم این فتنه را هدایت و راهبری می کرده است.

 

از جمله اظهارات وی در 19 مهر88 در دیدار با جمعی از همفکرانش، دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را که تعداد بسیار زیادی از آنها با گروهک های تروریستی پژاک و انجمن پادشاهی در ارتباط بودند "انسان های بزرگ" می نامد که می توان همین امر تبلیغی به نفع گروهک های تروریستی های مخالف نظام را به عنوان جرم مصرح در ماده 500 قانون مجازات اسلامی مورد بررسی قرار داد.

 

هم چنین صدور بیانیه های تحریک آمیز (31 خرداد 88) به همراه ادعاهای کلی فاقد سند و هم چنین سخنرانی در شب عاشورای حسینی در حسینیه جماران که با بند بند صحبت های وی حضار سوت و کف می زدند و عملا با هتک حرمت مراسم عزای سالار شهیدان آن را به مراسم سوت و هلهله مبدل کردند از دیگر اقدامات نامبرده است.

 

بنابراین اقدام نامبرده مصداق بارز معاونت در جرم موضوع ماده 726 ناظر به ماده 498 و 500 قانون مجازات اسلامی می باشد.

 

 رونوشت به:

 آیت ا... آملی لاریجانی؛ ریاست محترم قوه قضاییه

حجت الاسلام محسنی اژه ای؛ دادستان کل کشور

دکتر جعفری دولت آبادی؛ دادستان عمومی و انقلاب تهران

دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در کیفرخواستی حقوقی علیه سه عامل اصلی کودتای انکلیسی-آمریکایی سال88، با استناد به مواد قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی از قوه قضاییه خواستند تا بدون اهمال با این سه خائن ملی برخورد کرده و این نوکران بیگانه را به سزای اعمال ننگینشان برساند.


:: برچسب‌ها: "متن کامل کیفرخواست سران فتنه" ,
:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

 

«عزیزان من!...گفته بودم که غائله ایجاد می‌کنند شیاطین؛ هر روزی به اسمی. ما باید از این غائله‌ها جلوگیری کنیم، هوشمند باشیم، غائله‌ها را با هوشیاری توجه کنید و خنثی کنید. ممکن است پس از چند روز، یک غائله دیگر بلند بشود...ملت ما راه خود را یافته است. ما از این دسیسه‌ها نمی‌ترسیم.»
امام خمینی

ذرات هستی بار دگر محرّم حسین را به تعزیت نشسته اند. سالروز واقعه ای که در آن، خون ابی عبدالله (ع) آنچنان برکت می یابد که بقای اسلام را تا بقای دهر ضمانت نمود؛ آنجا که این خون تا مقام فرقان بالا رفته و محک حق و باطل برای تمام ادوار گشت.
این فیض نه تنها در سال 61 هجری عینیتی ملموس یافت که در قرن ها بعد نیز در آوردگاه حق و باطل نمود عینی یافته و به رسوایی و فلاکت ابدی هلهله کنندگانی دیگر در عاشورا انجامید؛ شاید اگر عاشورای 59 نبود و اگر عاشورای 88 نمی-بود، پرده جهل فرقه ای هرگز دریده نمی شد و گویی حسین نه یک بار، که هماره بایستی برای احیای دین جدش، سیوف کف زنندگان در عاشورا را به آغوش بکشد.
فتنه 88 که حوادث عاشورای آن کوس شقاوت را به فلک برد، محصول تعاون بر «اثم و عدوانی» بود که سران فتنه، سکوت خواص، مزدوران گروهک ها و تعدادی از حامیان مردمی ساده دل آنرا رقم زدند. اما اگر صفحات تاریخ را سی سالی به عقب بزنیم، با سلسله حوادثی مواجه می گردیم که تشابهات بنیادین و حتی روبنایی و رفتاری آن با فتنه اخیر شگفت آور است.
هرچند بسیاری از تحلیل گران بر اصل الگوگیری فتنه سبز از حرکت منافقین صحه گذارده اند، اما جای خالی پژوهشی مستند، در اثبات این مدعا به شدت احساس می گردد.
لهذا این نوشتار برآنست تا با مقایسه ای تطبیقی میان حوادث منجر به عاشورای 59 و آشوب خرداد 60 ، و وقایع سال گذشته، گامی در جهت شناخت ماهیت حقیقی و هزارتوی فتنه سبز بردارد. این سطور هم چنین می نمایاند که غائله هایی که به گفته امام خمینی(ره)، «شیاطین، هر روز به اسمی» برپا می-کنند هرگز منحصر به فرد نبوده و استخراج و شناخت محورهای مشترک آنان می تواند به بصیرت افزایی در قبال توطئه های آتی این جریانات کمک کند.
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که هدف نگارش از مقاله، به موارد فوق خلاصه می گردد و قصد برچسب زنی های رایج در ژورنالیسم و تشبیه نمودن عاملین فتنه سرخ 60 و فتنه سبز 88  را ندارد؛ که هر گروه در جای خود «جرم عظیم» را به فعلیت رساندند و روزی پاسخ گوی آن خواهند بود؛ هرچند گو اینکه خود در یکسال اخیر عاملین فتنه چندان هم از دلبری  متقابل با پیش کسوتان فتنه گری ناخرسند نگشته اند!
خالی از اغراق است اگر اشتراکات و تشابهات گاه غیر قابل باور فتنه مارکسیستی- لیبرالیستی منافقین و بنی صدر در اوان انقلاب، و فتنه لیبرالیستی سبز را فراتر از صدها مورد بدانیم اما، ذکر تمام موارد و نیز بررسی تحلیلی آنان در این مجال نمی گنجد. لذا به بازگویی گذرا و گاه تیتروار برخی از این اشتراکات اکتفا می نماییم؛ باشد که این جستار مبنایی بر پژوهش هایی کامل تر گردد.

 
1.    شکست در انتخابات
به لحاظ زمانی هر دوفتنه در مقطع پس از انتخابات و شکست جریان فتنه به اوج رسید. سازمان مجاهدین خلق سال های نخستین انقلاب را در حالی سپری نمود که در هر انتخاباتی شکستی مفتضحانه تر از قبل می خورد و حتی نتوانست شخص رجوی را به مجلس بفرستد. مات شدن در میدان مردم سالاری و نومیدی از رقابت سالم باعث شد تا آنان «زیر میز زده» و بازی را برهم زنند. کاری که جریان فتنه در سال 88 نیز به انجام رساند.

 
2.    قدرت و قدرت طلبی
هدف هر دو بلوا قدرت بود. در اوان انقلاب، مجاهدین خلق که بنی صدر، آخرین نقطه امید خود را مخلوع یافتند برای کسب قدرت قیام نمودند. جالب آنکه رجوی علنا اعلام نمود که آشوب وی بخاطر شکست در انتخابات مجلس است! وی در حالی که در انتخابات تایید صلاحیت شده و رای نیاورده بود در اطلاعیه ای که به آشوب انجامید نوشت:
«بدون یک مجلس واقعاً ملی فراگیر نمایندگان طبقات و اقشار مختلف مردم، خبری از زندگی مسالمت آمیز در کار نخواهد بود.»(1)
جریان فتنه نیز که چهار سال دست خویش را از قدرت کوتاه یافته بودند، انتظار بیشتر را برنتابیدند و به رغم تایید صلاحیت نمایندگان خود و نه شنیدن از مردم در تفویض قدرت، فتنه را اوج بخشیدند.

3.    کودتا علیه رای مردم
ترکیب دو عامل فوق یعنی قدرت طلبی و ناکامی در رسیدن به آن موجب گشت که منافقین و فتنه گران جدید، به نام دموکراسی، دیکتاتور مآبانه علیه انتخاب مردم کودتا کنند. نوع ادبیات بکار رفته در توجیه این کودتا نیز از شباهت نگاه خود محور بینانه عاملان هر دو فتنه خبر دارد که یکی، تنها وقتی نظام را مشروع می پندارد که مسئول اول سازمان در راس امور باشد و در نزد دیگری، تنها وقتی رای مردم مشروع است که او پیروز انتخابات باشد.
4.    ماهیت سلبی
گفتمان هردو غائله بر منطق‌ دوانگاری‌ متضاد Binary opposition بنیان یافته است. گفتمانی رایج در انقلابات مخملی امروز،‌ که‌ با علم به پوچی خود و تهی یافتن چنته ی خویش از هنری چشم نواز، همواره‌ هویت‌ خود را در برابر "دگر " خود تعریف‌ می‌کند. به عبارتی در هر دو جریان شاهد آنیم که بیش از آنکه برنامه ی مشخص ارائه گردد، تنها هنر موجود، کوبیدن طرف مقابل (جریان حاکم بر نظام) است.

5.    قانون گریزی
 فتنه های 60 و 88 هر دو ناشی از آن بودند که عاملان آنها خود را فراتر از قانون می دانستند. رجوی شکست در انتخابات مجلس ، برکناری قانونی بنی صدر و چندین مورد دیگر را که کاملا قانونی اما برخلاف میل او بود برنتافت و کار را به خیابان ها کشاند. همین امر در فتنه گران نیز نمود یافت. مدعیان پیروی از امام درحالیکه از خروش ایشان در برابر قانون گریزان اطلاع داشتند و درحالی که قانون اساسی به تصریح شورای نگهبان را فصل الخطاب انتخابات دانسته، ضمن ادعاهایی واهی که هرگز به اثبات نرسید و با برتری دادن خود بر قانون، سیستم اردوکشی خیابانی را بر هر قانونی مرجح دانستند. جالب آنکه عاملان قانون گریز هر دوفتنه ماهها با اتهام قانون گریزی به حکومت و دولت، فلسفه ی وجودی خود را مبارزه با قانون گریزی اعلام نموده بودند.
6.    خطا در کمیت شناسی هواداران: «ما بی شماریم»
مشخص نیست این شعار واقعا توهّم حمایت اکثریت بوده و یا صرفا یک شوی فریبنده است. اما به هر روی همین توهم موجبات باورناپذیری شکست و انزوا را برای جریانات فتنه فراهم آورد. منافقین خود را نماینده «خلقی» می دانستند که اسیر حکومت اسلامی گشته است. بنی صدر نیز با مشاهده چند هزار هوادار در سخنرانی 14 اسفند، این جمعیت را در ذهن خود به ملت ایران تعمیم داده و به پشتوانه ی آن در برابر نظام ایستاد. رجوی جمعیت حاضر در 30خرداد را 500 هزار نفر اعلام داشت حال آنکه به اذعان گاردین، حداکثر سه هزار نفر در این فتنه حاضر بودند. در فتنه ی 88 شعار «ما بی شماریم» تا آنجا که یک شعار انتخاباتی- القایی بود، مشکل ساز نگشت اما قائلان آن، گویی خود نیز فریب خود را خورده و در اقلیت بودن را نپذیرفتند. تعمیم جمعیتی خاص از تهران به کل کشور در ذهن فتنه گران امری هویدا بود. اغراق های شگفت آور شبکه-های ماهواره ای در اعلام شمار معترضین حاضر در خیابان که گویی سران فتنه را نیز به خطا انداخت، اوج این رویکرد بود.

7.    خطا در کمیت شناسی مردم حامی نظام
اشتباه استراتژیک رجوی و بنی صدر و نیز سران فتنه 88 ارزیابی ناصواب از ارادت مردم ایران به انقلابی بود که خود آن مردم آنرا رقم زده بودند. ارادتی که انقلاب را نه قطعه قطعه و لیبرالی ، که با تمام ملزومات آن می خواست. متاسفانه نامزدهای شکست خورده انتخابات دهم درک نکردند که مواضع آنان سالهاست در بین مردم اکثریت جایگاهی ندارد و حتی اگر بپذیریم در این انتخابات 11 میلیون رای جابجا شده است، آنان این سوال را از خود نپرسیدند که پس چرا در شش انتخابات قبلی که از قضا در برخی از موارد خود مجری آن بوده اند ، مفتضحانه شکست خورده اند؟ البته در اینجا نیز کاملا مشخص نیست که این خطا ناشی از جهل بوده و یا تجاهلی عامدانه بوده است. چه ، آنکه در مواردی متعدد ایستادن در برابر حقایق عینی از حضور میلیونی مردم علیه خود را بسادگی انکار می کنند که نمی تواند ناشی از یک کژفهمی ساده باشد. به عنوان نمونه می توان به یکی از افتضاحات به بارآمده در شبکه بی بی سی و توسط مهاجرانی یاد نمود که وی ضمن تقلیل جمعیت میلیونی مردم در حمایت از جمهوری اسلامی به چند هزار نفر، از عدم استفاده از هلی کوپتر در فیلم برداری برای مشخص نشدن کمی جمعیت گفت، حال آنکه قاطبه تصاویر به صورت هوایی ضبط شده بود! این رویکرد زنگار زده که به انزوای بیش از پیش ضد نظام منجر گشته است کپی برداری کامل از منافقین است.
منافقین از نخستین سال های فتنه گری بر منزوی بودن جمهوری اسلامی تاکید داشتند تا جایی که حتی  حاضرین در انتخابات دوم خرداد 76 را 5 میلیون نفر ذکر کردند!

8.    خطا در کیفیت شناسی هواداران: «مقبولیت در هر حال»
اما اشتباه مهمتر از خطای کمّی، نقص در شناخت هواداران در نزد کنش گران فتنه 60 و 88 بود. بنی صدر به پشوانه رای 11 میلیونی خود (که محصول نفاق او بود) نتوانست بفهمد که این رای به بنی صدرِ آستانه ی انتخاباتی بود که از امام و خط انقلاب می گفت و نه بنی صدرِ 14 اسفندی که در برابر خط  امام ایستاده بود. در سال گذشته نیز ظاهرا تصور بر آن بود که آرایی که نمایندگان مورد حمایت جریان فتنه بدست آورده بودند، بسان پشتوانه ای پایدار است که در هر حال و در هر خطی که این نمایندگان قرار گیرند، از دست نخواهد رفت. حال آنکه بی وفایی نامزدها به شعارهای خود و ایستادن در برابر خط امام سرنوشتی رقت انگیز را برای آنان منتج گشت.

9.    فتنه گری از برج عاج
یکی از مهمترین انتقاداتی که طرفداران سران فتنه در اوان انقلاب به رهبران خویش می گرفتند، بی ارزش بودن هواداران و سرنوشت آنان در نظر این سران بود. رجوی که در مقطعی در خانه ای امن و مخفی، و پس از آن به همراه بنی صدر در آغوش سران فرانسه جای گرفته بودند، بی اعتنا به جان و سرنوشت هواداران بی پشتوانه، دستور آشوب خیابانی می دادند که به دستگیری گسترده ی آنان می انجامید. یکی از اعضای سابق منافقین می گوید:
«[سازمان می گفت] بهای انقلاب خون است. اما رجوی از این بهای انقلاب فقط کنار گود نشستن و دستور دادن را بلد بود»(2)
اما قطعا انتقاداتی این چنینی از رهبری فتنه جدید، کمتر نبوده است که کشیدن کاریکاتور رفتار عافیت طلبانه سران فتنه از سوی دیگر فتنه گران نمونه ای از آن است. اپوزیسیون ضد نظام که خود از آپارتمان های مجلل لندن به خط دهی مشغولند، لیدرهای داخلی را به عافیت طلبی و بیانیه محوری متهم می سازند.
10.    جنگ «احزاب» علیه کیان جمهوری اسلامی
ویژگی مشترک دو فتنه آن بود که احزاب و جریانات اپوزیسیون از قطب های متضاد فکری پشت به پشت یک دیگر تاختن به ارکان جمهوری اسلامی را آغاز نمودند. در فتنه نخست احزاب لیبرال مذهبی و لائیک و مائوئیست ها، و در فتنه اخیر مدعیان خط امام، مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و ... هم پیاله شدند. تاحدی که سران فتنه، هم آوا با سران صهیونیسم، اعدام عوامل انفجار شیراز که کلا به انتخابات نامربوط بود نیز محکوم نمودند! فاطمه حقیقت جو نیز در جمع تعدادی از معلوم الحالان گروه رجوی و رضا پهلوی، به درستی از هم هدف بودن این فتنه گران سخن راند.

11.    گل آلود نمودن فضای سیاسی
در باب تشخیص حق از باطل، علاوه بر معیارهای اصولی، مبهم و شلوغ نمودن فضا را می توان کارویژه همیشگی افرادی دانست که از رسوایی و تهی بودن چنته خود از استدلال در فضای آرام هراسناکند. رجوی تنها اندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود در دانشگاه تهران ملتهب نمودن فضا را استارت زده و این کار را به کمک سایر گروه ها، ادامه داد. سخنرانی های هیجانی، درگیری های تعمدی و زرگری خیابانی و اعلامیه های آتشین زمینه را برای فتنه 59 و 60 مهیا ساخت.
در سال 88 از ماه ها قبل از انتخابات گل آلود نمودن فضا با تاسیس کمیته های مختلف با هدف پیش گیری از تقلب، هشدارهای معنی دار به شورای نگهبان و .. ، در سلب اعتماد مردم و خارج نمودن کشور از فضای آرام و دموکراتیک کوشیده شد. اعلامیه های احساسی، ادعای پیروزی پیش از آغاز انتخابات و حتی در مواردی دعوت مردم به شورش در صورت شکست، گوشه ای از این مصادیق بود.

 12.    تکیه بر دموکراسی کف خیابانی
تکیه بر اردو کشی کف خیابانی را در هیچ یک از گونه های فکری رایج در اندیشه سیاسی اعم از لیبرال، مارکسیستی و اسلامی نمی توان یافت. این شیوه ی قلدر مآبانه صرفا نوعی آنارشیسم قدرت طلبانه است که مع الاسف در دهه های اخیر و در مقاطع سال 60 و 88 از سوی جریاناتی پی گیری شد. در حالی که فتنه  گران به نقض مردم سالاری معترض بودند از ضد مردمی ترین شیوه برای تحقیر رای مردم بهره جستند. اما همان سان که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند:
«حل و فصل همه اختلافات در سر صندوق رأی است نه در کف خیابان ها» (3)

13.    تکیه بر میلیشیا جهت تخریب اموال عمومی و ترور
فاجعه انگیزتر از مورد فوق بهره گیری سران فتنه 60 و 88 از میلیشیا بود.
«اتوبوس ها را به آتش بکشید، باجه های تلفن را خرد کنید، از هرجا که شده و لو از بیمارستان های جنازه بدست بیاورید و روی دست بگیرید، میان مردم ببرید، مثل دوران انقلاب مردم را با رنگ خون آشنا کنید»(4)
دستورالعمل فوق که در سی خرداد 60 صادر گشت بار دیگر در فتنه سبز مطاع گشت. شبکه های ماهواره ای و برخی سایت ها در کنار تکرار این دستورات، علنا به آموزش خراب کاری مشغول بودند. سران فتنه نیز با به خیابان کشاندن مردم و زمینه سازی برای میلیشیای ترور و تخریب از آنان حمایت عملی نمودند.

14.    تهدید و فرار به جلو
در هر دو فتنه و در ماه های منتهی به آن شاهد چنگ و دندان نشان دادن فتنه گران برای نظام بوده ایم. رجوی اعلام می کند:
«بگذارید تأکید بکنیم٬ وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت، و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم. آن وقت خودتان پشیمان خواهید شد.» (5)
در یکی از بیانیه های موسوی می خوانیم:
«اگر حسن‌ظن و اعتماد مردم از طریق صیانت از آرای آنان پاسخ داده نشود و یا آنها نتوانند برای دفاع از حقوق‌شان به نحوی مدنی و آرام واکنش نشان دهند، مسیرهای خطرناکی در پیش خواهد بود که مسئولیت قرار گرفتن در آنها بر عهده کسانی است که رفتارهای مسالمت‌آمیز را تحمل نمی‌کنند» (6)

15.    سکوت خواص
بدون شک مطمئن ترین راه برای شناخت ریشه ها و زمینه ی فتنه-ها، واکاوی دقیق نقطه نظرات ولی فقیه می باشد. بازخوانی سخنرانی های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در مقطع دو فتنه گواه دغدغه هایی بسیار مشابه می باشد. هر دو بزرگوار در بیت الغزل سخنان خویش بارها و بارها از دو جهت احساس نگرانی می نمودند. یکی از این جهات، سکوت یارانی بود که به آنان چشم یاری داشتند. مطالعه سخنرانی تاریخ ساز امام در غائله  ای که در فتنه ی 59 و 60 به بهانه لایحه قصاص نشان می دهد که اکثر خطاب ایشان نه به جبهه ملی و منافقین به عنوان عامل اصلی غائله که به خواص مدعی دین داری است که در این رابطه سکوت نموده اند؛ دغدغه ای که با دلی پر درد باید اذعان داشت که خلف ایشان نیز بارها از آن پرده برداشت اما گویی برخی اراده ی شنیدن نداشتند.

16.    عدم مرز بندی با دشمن
دیگر دغدغه ی کلیدی و مشترک امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در ماهیت مشترک این دو فتنه آن بود که کنش گران آن، تنها یک مرز را برای خویش تعریف ساخته بودند و آن مرز بندی با ارکان جمهوری اسلامی بود؛ اما در سوی دیگر هیچ مرز و خط قرمزی را برای هم پیالگان خود قائل نگشتند و از کف و سوت صهیونیسم جهانی به هیجانی مضاعف دست یافتند. امام در سخنرانی طولانی و تاثر انگیز خویش، از «دوست نمایانی» گلایه دارند که منافعشان نگذاشت با دشمنان و حتی مرتدین مرزبندی کنند:
«..این هایی که پیوند کرده اند با جبهه ملی، پیوند کرده اند با این منافقین، پیوند کرده اند با این منحرفین، من با اینها کار دارم، شمایی که متدین هستید و مدعی تدین چه توجیهی از این معنا دارید آیا تکلیف شرعی فقط این است که فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید... «سعدی از دست دوستان فریاد» ، ما این دوست نماها را چه بکنیم...» (7)
اما همگان مشابه این اظهار دردمندی ها را در سخنان یک سال گذشته مقام معظم رهبری بسیار به یاد دارند. ایشان بارها «مرزبندی» با دشمنان را جزو «شاخصه های اصلی» برشمرده اند، شاخصه ای که نه فتنه گران و نه برخی از خواص از آن سربلند بیرون نیامدند.

17.     تاکید موهوم بر وحدت
سیری کوتاه در مواضع جریان فتنه در یک سال اخیر شاهد تاکید بی سابقه و مشکوک به وحدت است. مشخص نیست که این جریان چرا به یک باره و آنگاه که کاملا از نفوذ در قدرت نومید شده اند دم از وحدت می زنند و اینکه  چرا حال که ولی فقیه وظیفه همگان را مرزبندی قاطع و روشن با دشمن دانسته-اند به یاد وحدت افتاده اند. پر واضح است که مقصود آنان از وحدت، هم سنگری با چه جریاناتی است؛ چه آنکه اگر مقصودشان وحدت خود با نیروهای درون نظام باشد ، پس چرا شاهد هتاکی-های هرروزه آنان به این نیروها هستیم! شگفت تاریخ آنکه تقابل مرزبندی و وحدت موهوم بدون اندک تفاوتی در جریان فتنه 60 ساری بود. درحالی که امام خمینی بارها به بنی صدر در خصوص مرزبندی با دشمنان قسم خورده تاکید می فرمود وی تاکید داشت:
«وحدت مسلمان ها را با مرزبندی به هم نزنید» (9)
18.    هتک احکام اسلامی
در فضای گل آلود ناشی از فتنه ابتدای انقلاب، گروهی به رهبری جبهه ی ملی فضا را غنیمت شمرده و به احکام و مقبولات اسلام چون قصاص تاختند. امری که در فتنه ی اخیر نیز نمودی واضح یافت و طغیان علیه احکامی چون دیه و مهریه از جانب برخی از پیش قراولان فتنه  نمونه آن بود.

19.    هتک حرمت علما
به رغم آنکه موسوی در مناظره خویش و در ادعایی جالب، احمدی نژاد را به تقابل با علما متهم ساخت،ا گذر ایام وی را در برابر مراجع عظام قرار داد. اما این امر در فتنه رجوی نیز مسبوق به سابقه بود. وی حتی مقام علمی علما را نیز مصون از تعدی باقی نمی گذاشت:
«علامه[طباطبایی] چون دید دیالکتیکی ندارد ٬ قرآن را نمی-تواند تفسیر علمی بنماید»!! (8)

 20.    ادعای پیروی از خط امام
فتنه گران 60 و 88 در حالی تمام قد در برابر تمام میراث امام خمینی (ره) از جمله فصل الخطاب بودن ولی فقیه، قانون مداری و .. ایستادند که منافقانه از خط امام دم می-زنند و از همین راه توانستند موقتا هوادارانی را دست و پا کنند.
اشخاص و رسانه های فتنه گر، در یک سال گذشته مرموزانه خط امام را برجسته می سازند؛ هرچند تصویری کاملا مطابق با یوتوپیای لیبرالی خویش از ایشان ارائه می دهند. این درحالی است که کمتر اشارتی به مبادی و مبانی اندیشه ایشان نمی-گردد و مشخص نمیسازند که طغیان علیه قانون و نافرمانی از ولی فقیه تاچه حد با آرمان های امام سازگار است. مروری بر ادبیات مشابه نزد فتنه گران 60 بخوبی می تواند جوانان را آگاه سازد که تبلور دورویی تا چه حد در فضای سیاست میسور است. در ادبیات بنی صدر عبارت «خط امام» کلید واژه می-باشد:
«خط امام احترام به خواست مردم است....خط امام خط وحدت است»(10)
رجوی نیز که امام را«سمبل و چهره درخشان جنبش جاری میهن»،«مجاهد اعظم»،«عظیم الشأن و رهبر عالیقدر جنبش ما» معرفی می نمود در خطاب به ایشان می گوید
«ما آزادی خود را مدیون مجاهدت وجانفشانی های خلق رزمنده و ستم کشیده ایران در پرتو الهامات آن زعیم استوار وسازش ناپذیرهستیم» (11)
21.    سیاه نمایی
رجوی پیش از تقابل کامل خویش در خرداد 60 در برابر نظام مردمی ، بیش از دوسال را به ترویج ناکارامدی انقلابیون و سیاه نمایی افراطی اوضاع اقتصادی اختصاص داد. بنی صدر نیز در این میان او را تنها نمی گذاشت:
«امروز کسری بودجه ما 80 میلیارد تومان است و با اضافه شدن بعضی اقلام دیگر به 100 میلیارد تومان می رسد. پنبه کشور 54 درصد کاهش داشته، چغندرقند 19 درصد و میزان سفارش گندم به خارج 2 میلیون تن و صنعت نیز 30 تا 40 درصد کاهش تولید داشته است. میزان تورم در کلی فروشی 30 درصد و در جزیی فروشی 35 درصد است»(12)
فتنه گران جدید از آغازین روز شکست در انتخابات نهم، به شیوه ای شگفت آور به سیاه نمایی اوضاع مملکت پرداختند و در ایام فتنه این روند اوج یافت. مروری بر مناظرات گواه همین امر است که گویی دولت نهم کمترین گامی را در چهار سال برنداشته است و حتی سیاست خارجی پویای دولت که پس از سیاست خارجی ذلیلانه ای که تعطیلی تمام مراکز هسته ای کشور و توافق سعد آباد انجامید، توانست جمهوری اسلامی را به عضوی غیر قابل انکار در باشگاه هسته ای تبدیل کند، مورد اهانت قرار می گیرد. طبعا شبکه های ماهواره ای وابسته به سیا و انگلیس نیز در این راه موسوی و کروبی را یاری دادند.

22.    تناقض فکری : علیه مردم، برای مردم
رجوی و بنی صدر هوچی گری را بر هر نوع استدلالی ترجیح می-دادند. اظهارات آنان همواره سراسر تناقض بود. به عنوان نمونه در سازمان مجاهدین حمله به مردم را در راستای خدمت به آنان و بیدارسازی آنان در احیای مردم سالاری معرفی می شد!
«تظاهرات مسلحانه را در مناطق شلوغ راه می اندازیم تا با این کار مردم کشته بشوند و انگیزه
مبارزه پیدا کنند و رو در روی نظام قراربگیرند.»(13)
 تناقضاتی مشابه در یکسال اخیر نیز کم نبوده اند. خروج علیه دموکراسی با هدف احیای دموکراسی نمی تواند تفاوتی ژرف با حمله رجوی به مردم در راستای مردم سالاری داشته باشد.

23.     تناقض رفتاری؛ ورود به انتخابات بدون پذیرش ملزومات آن
نیک واضح است که هرفردی در ورود به یک سیستم آزاد است اما آن گاه که آن را مختار خویش میسازد، طبعا قوانین و ملزومات آن را پذیرفته است. مضحک است که یک بازیکن، در کشاکش یک مسابقه علیه قانون آفساید طغیان کند. اما گویی این امر در عالم سیاست چندان هم عجیب نیست. در فتنه ی اخیر در حالی نامزدهای شکست خورده به انتخابات ورود نمودند که تمام ملزومات و سیستم آنرا پذیرفتند اما در میانه راه علیه این سیستم انتخاباتی برآشفتند. این تناقض رفتاری در خصوص رجوی نیز به نوعی دیگر وجود داشت وی نیز درحالی نامزد انتخابات شد که نه تنها ملزومات انتخابات، که حتی قانون اساسی را قبول نداشت. با لختی درنگ می توان دریافت که این رفتار متناقض ناشی از قدرت طلبی، تا چه حد در بروز فتنه ورود داشته است.

24.    پناه به دشمن
بدیهی است که تهی بودن از پشتوانه ای چون ملت، جریانات مخالف را به پشتوانه های خارجی که با زر و تزویر برایشان آغوش گشوده اند کشیده خواهند شد. در کشاکش جنگ با عراق، منافقین به دریوزگی در برابر صدام رفته و به عنوان عامل وی در برابر وطن خود در جنگ ایستادگی می کنند، بنی صدر نیز در غرب، سرنوشتی مشابه را در برابر خود دید.
در فتنه ی اخیر نیز بسیاری به غرب گریخته و در پناه دشمن فتنه گری نمودند. برخی از بازماندگان نیز پناهی جز آستان رسانه های آمریکا و انگلیس نیافتند.
25.    حمایت قاطع دشمن از سران فتنه
اقتدار جمهوری اسلامی موجب گشته است که دشمن از هرگونه تعدی مستقیم به ایران نومید گشته و دل به پیاده نظامان ایرانی خود خوش نماید. همانانی که بدون داشتن پاسپورت انگلیسی و اسرائیلی، دستورات آنان و امثال شارپ را سرلوحه قرار می دهند. فتنه ی رجوی به یک باره رئیس جمهور آمریکا و رژیم صهیونیستی را در قله ی امید قرار داد. در این میان حمایت های قاطع فرانسه از بنی صدر نیز قابل ذکر است. این حمایت ها نه تنها لفظی که در عمل نیز تبلور یافت به گونه ای که فرودگاه واشنگتن از سه روز پیش از عملیات مرصاد با هدف انتقال نیرو به عراق در اختیار منافقین قرار گرفت.
درحالی که امام خمینی (ره) موکدا و مکررا بر این معیار پای می فشردند که تعریف دشمن از ما ملاکی برای خطا بودن مسیرماست، اما سران فتنه کمتر وقعی به این شاخص معرفی شده ننموده و تمجید های رجوی، شیمون پرز ، اوباما و... را با آغوش باز پذیرا گشتند. همین یک جمله اوباما کافیست تا بالاترین ننگ را برای جریان فتنه به همراه آورد:
«موسوی به منشاء الهام بخش آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند»

26.    نقطه عطف خواندن اغتشاش
تشابه بی چون و چرای دو فتنه آن بود که رجوی هماره بر نقطه عطف بودن و زنده نگاه داشتن روز ذلت بار خروج آشوب-گرانه در 30 خرداد تاکید داشت. موسوی تا مدتی به تبدیل راهپیمایی کذایی 25 خرداد به نقطه ای عطف دل بسته بود و بر زنده نگه داشتن یاد این روز ننگین تاکید می نمود.

27.     القای وجود بحران و انسداد در کشور
فتنه گران دیروز و امروز پیاپی از واژه ی بحران در تشریح اوضاع کشور استفاده می کردند. این رفتار علاوه برآنکه در نظر آنان می توانست زمینه ساز آشوب گردد، ناشی از حس خود بزرگ بینی فتنه گران داشت. آنان در ذهنشان آنچنان جایگاهی از خود ترسیم نموده بودند که کنار ماندن خود از قدرت را مساوی با بحران و انسداد در کشور می دانستند. در نشریه سازمان مجاهدین می خوانیم:
«بن بست سیاسی جامعه ما، اینک بیش از هرزمان دیگر خود را به نمایش گذاشته است»(14)
موسوی در بیانیه شماره 5 خود ادعا دارد:
«استقبال عظیم از انتخابات اخیر در درجه نخست مرهون تلاش‌هایی بود که برای ایجاد امید و اعتماد در مردم صورت گرفت تا برای بحران‌های مدیریتی موجود و نارضایتی‌های گسترده اجتماعی که انباشت‌شان می‌تواند کیان انقلاب و نظام را نشانه رود، پاسخی شایسته فراهم شود»
نیز آنکه وی در بسیاری بیانیه های خویش در صدد آن بود که با القای بن بست در نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که سیستم انتخاباتی بر اساس آن بنیان نهاده شده است تنها راه نجات را یارکشی خیابانی جلوه دهد. امام خمینی این خصوص می فرمایند:
«نگویید که ملت با من است٬ ملت با اسلام است٬ نه با من است نه باشما و نه با دیگری... ملت اسلام را می خواهد. ملت شخص نمی خواهد...شما به بن بست رسیدید. اشتباه می کنید. مملکت اسلام که به بن بست نمی رسد... این مردم اسلام را می خواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه ای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند... آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست. یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم...نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم... همه باید مقید به این باشید که قانون رابپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد... اگرمی خواهید که [ مردم] ازصحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را»(15)
28.      اتهام شکنجه زندانیان
محور تبلیغاتی هردو فتنه، ادعای شکنجه زندانیان بود که بجز تک مواردی غیر سیستماتیک، تمام این ادعاها به رسوایی مدعی ختم گشت. بنی صدر در 28 آبان 59 ،با ادعای شکنجه ی آگاهانه و روتین، تلاش نمود افکار عمومی را برای اغتشاش آماده سازد. این ادعا به کرات از جانب رجوی نیز تکرار می-گشت. در فتنه ی اخیر نیز ادعاهای مشابه بسیار بود که نمونه ی آن ادعای شکنجه ابطحی و عطریان فر بود. ادعای شکنجه حربه  ای ثابت در پروپاگاندای ضد نظام بوده  است که هدف آن جلب توجه جوانان احساسی بوده است. یکی از منافقین آزاد شده از زندان که شصت جای بدنش در اثر سیگار سوخته بود در افشاگری علیه سازمان می گوید:
«با این کار می خواستم دیدگاه خانواده های زندانی را نسبت به رژیم عوض کنم. چون تبلیغ زندانی بیش ازحد برخانواده ها تأثیر گذاشته بود و خانواده ها فشار زیادی به بچه ها برای همکاری وارد می کردند. ...طی سه شب، هنگام دستشوی زندانیان، با سیگار پا و دست و کمرم را می سوزاندم» (16)

29.    شهید سازی ساختگی
یکی دیگر از راه های تشویش اذهان و ایجاد ناآرامی در کشور شهید سازی بوده است که این روند در فتنه اخیر، دقیقا از فتنه منافقین الگو برداری شده است. طاهره باقرزاده از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین خلق در کتاب قدرت و دیگر هیچ می نویسد «...در سال 60 برای آشنا شدن شرایط درون زندان و نحوه بازجویی ها گزارشات متعددی میخواندم. در یکی از این گزارشات سازمان نوشته بود که " پروین پرتوی در زیر شکنجه جان خود را از دست داده است ". همچنین نامی از "فرشته مصلحی " در یکی از گزارشات سازمان بود که وی نیز کشته شده است. پس از دستگیری فرشته و پروین را دیدم و از اینکه خبر ناقص و کذب بوده درون خودم به خاطر تاثیراتی که در نتیجه این گزارشات در من ایجاد شده بود رنج میبردم»
 ترانه موسوی، سعیده پورآقایی و ...  سوژه هایی بودند که سبزها مدعی شدند  به قتل رسیده اند. آنان اعلام کردند پورآقایی پس از دستگیری و شکنجه توسط ماموران، سوزانده شده و در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است! از جمله نکات جالب توجه درباره این شهید زنده سبزها، حضور شخص میرحسین موسوی در مراسم ختم وی در 7 شهریور سال گذشته در مسجد قلهک بود که همگان را به تعجب واداشت و فضاحتی فراموش نشدنی را به بارآورد.  چندی بعد این دختر فراری به خانواده اش تحویل شد.
«کیوان رفیعی،عامل کد دار منافقین ضمن تماس با احمد باطبی دیگر اپوزیسیون فراری لیست دروغینی درخصوص کشته شدگان را جهت اعلام به از طریق مخملباف و محسن سازگارا در اختیار علی رضا بهشتی، مشاور ارشد میرحسین موسوی قرار داده است»  (17)

30.    اتهام تجاوز
کپی برداری دقیق تاکتیکی از عملکرد منافقین امری است که حتی جزئیات تبلیغاتی را نیز شامل می شود. ادعای تجاوز به زندانیان بارها از جانب منافقین تکرار گشت که متاسفانه بار دیگر اما اینبار از جانب یار دیروز انقلاب و دیگر افراد تکرار گشت و حتی ادعا شد که برخی از زندانیان پس از هتک حرمت کشته شده اند. حال آنکه مشخص شد که افراد مذکور اصولا دستگیر نشده اند و یکی در کشور خارج به تحصیل مشغول بوده و دیگری بخاطر اختلافات خانوادگی مدتی متواری و پس از مدتی به خانه بازگشته بوده است!
31.    نوع نگاه به مردم
در نگاه فتنه گران مردم تا آنجا ارج دارند که پیرو هوای آنان باشند. تحقیرها، ناسزاها و اتهامات سخیفی که پس از هر خروش میلیونی علیه ضدنظام نثار مردم می شد و بازگویی آن در شان این نوشتار نیست هرگز از یادها نمی رود. مشابه این عصبانیت از جانب گروه رجوی نیز مسبوق به سابقه است:
«این همه خون دادیم ٬ [ مردم] یک لحظه هم نیامدند از تظاهرات ماپشتیبانی کنند ٬ باز بگو خلق کدام خلق؟ که هیچ چیزحالی اش نیست. ما داریم برای چه کسانی خون می دهیم؟»(18)

32.    هجمه به ولایت فقیه از طریق تعدی به ارکان اقتدار آن
اشتراک عبرت آموز دیگر میان منافقین قدیم و منافقین جدید آن بود که در حالی که جرأت تعدی مستقیم به ولایت فقیه را در خود نمی دیدند، برای نیل به اهداف شوم خود در تضعیف نظام اسلامی، به پایه های اقتدار این مقام می تاختند. منافقین و بنی صدر تا مدتها با برافراشتن ادعای خط امامی بودن نیروهای حزب اللهی، سپاه، حزب جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان و... را مورد هجوم و تخریب قرار می دادند. این امر در فتنه اخیر نمودی واضح تر یافت و فتنه گران در عین ادعای پذیرش خط امام و اصل ولایت فقیه، تمام همّ خویش را در تخریب وجهه شورای نگهبان یادگار امام خمینی (ره) بکار بستند.

33.    حمله سبعانه به افراد دارای ظاهر مذهبی
یکی از جلوه های شقاوت فتنه گران 60 که عینا در سال 88 تکرار گشت حمله وحشیانه به افراد بیگناهی بود که تنها  گناهشان داشتن ظاهر مذهبی بود؛
 «تمامی مکان ها و مغازه ها دست فروشی ها و ماشین هایی که عکس های خمینی و دیگر مقامات رژیم را داشته باشند... افرادی که به نماز جمعه می روند باید ترور شوند. کلیه ی افرادی که به مسکونی ها و مغازه های مشکوک رفت و آمد دارند و تیپ حزب اللهی دارندبایست ترور شوند و محل نیز منهدم گردد» (19)
اما در حافظه ایرانیان تبلور چنین رفتاری در فتنه 88 نیز وجود دارد حمله به پایگاه های بسیج، به شهادت رساند چندین بسیجی، تعدی وحشیانه به بسیاری از زنان و مردان دارای ظاهر مذهبی که گوشه های کوچک از آن در صداو سیما منعکس گشت، بار دیگر سخن مقام معظم رهبری را ثابت نمود که هدف فتنه یک انتخابات و چند رای نیست. حسین شیخ الحکما از اعضای بازداشت شده ی سازمان منافقین در فتنه نخست به طعنه می گوید:
«متوجه شدید بدنه نظامی جمهوری اسلامی همین افراد بودند، یا بقال بودندیا فروشنده لوازم خانگی و یا لبنیاتی» (20)

34.   هتک حرمت عاشورای حسینی
حماقت پایدار دشمنان دین بار دیگر در قالب فتنه های مورد بحث تبلور یافت. معاندین در حالیکه در جریان ناآرام سازی کشور بیش از هرچیز به حضور مردم نیاز داشتند، غافل از ارادت آنان به سالار شهیدان هم ساز با آل زیاد به پایکوبی در عاشورا مشغول شدند؛ یک بار در عاشورای 59 توسط حامیان بنی صدر و بار دیگر در عاشورای 88 و توسط حامیان سران فتنه. این اقدام ابلهانه بوضوح مرگ فتنه  گران را تسریع بخشیده و بیش از هر زمان ماهیت ضد نظام را هویدا ساخت.

35.    استفاده از شیوه تحریک غیر مستقیم
مقایسه رفتاری موسوی و بنی صدر در نوع دعوت مردم به شورش نیز جالب توجه است. هر دوی آنان هرگز مردم را به ترور و خرابکاری و آسیب به اموال مردم دعوت ننمودند اما در عمل و به صورت غیر مستقیم زمینه ساز آن بودند. حتی پس از آنکه به نتیجه کار خود در کشته شدن بیگناهان و خرابکاری ها نیز پی بردند بر مشی غلط خود پای فشردند. موسوی و کروبی با تجاهل به سرنوشت هر راهپیمایی غیر قانونی و کشته شدن چندین بیگناه، بازهم بر ادامه راهپیمایی هایی که تماما مقدمه آشوب و تجاوز به جان و مال مردم بود اصرار ورزیدند.
در فتنه اول بنی صدر از آن روی که هنوز کاملا دست خویش را رو نساخته و اسیر معذوراتی بود به شیوه  ای غیر مستقیم از قیام مسلحانه رجوی حمایت کرد. به عنوان نمونه رجوی آنگاه که از سوی نظام برای تحویل سلاح هایشان و کنار گذاشتن مشی مسلحانه تحت فشار بود، در یک شوی تبلیغاتی هماهنگ با بنی صدر اعلام می کند به شرطی سلاح را زمین می گذاریم که بنی صدر بر تامین منافعمان تضمین دهد که بنی صدر نیز با جمله ی معنا دار و تاریخ ساز «من چه تضمینی می توانم بدهم؟» علاوه بر اینکه بیش از پیش به رجوی نزدیک شد، بصورت غیر مستقیم برای غائله 30 خرداد چراغ سبز نشان داد.

36.    پنهان داشتن اهداف بنیادین و علم نمودن اختلافات ظاهری
در فتنه 88 یکی از تلاش های مهم رهبر انقلاب بر آن بود تا غافلین را از این امر آگاه سازند که برهم زدن انتخابات، کف خواسته های فتنه گران است. آنان در حقیقت کیان و ارکان نظام را هدف گرفته بودند اما با پنهان نمودن مقطعی و عوام فریب خواسته های حقیقی شان جابجایی چند رای را علم نموده بودند. گفته های خوئینی ها در فتنه نخست، آنهم یک روز پس از غائله خرداد 60 و مقایسه آن با مواضع او در فتنه دوم، علاوه بر عبرت آموزی بسیار در تحول یک فرد، گواهی بر مسبوق به سابقه بودن تاکتیک مورد بحث فتنه گران است:
«بحث از یک فرد نیست که اگر مسئله، یک فرد بود این همه جنجال نداشت. اینجا بحث از یک جریان است؛ جریان آمریکایی ضداسلامی... آقایان مخالفین، آیا این انصاف است که شما اختلاف خط آمریکایی ضداسلام را با خط اصیل انقلاب اسلامی یعنی خط امام، به نزاع بین دو جناح سیاسی داخلی تفسیر کنید؟... شما هنوز نشنیدید که امام گفتند که من بیش از یک سال صبر کردم ولی احساس خطر برای جمهوری اسلامی ایران کردم... آیا باز هم می گویید اختلاف بین دو جناح سیاسی است؟» (21)

37.    سوء استفاده از شعارهای آستانه ی انقلاب
بهره گیری از شعارهای انقلاب، علیه انقلاب، از پارادوکسیکال ترین نمایش هایی بود که البته توجه هیچ کس را جلب نکرد. در فتنه 88 همانانی که از شعف آتش زدن مساجد و قرآن ها در پوست نمی گنجیدند خود حامی گفتن الله اکبر بر پشت بام ها شدند! اما تورق تاریخ، فتنه گران جدید را با این سوال مواجه می-سازد که آیا حرکت دقیقا در همان مسیری که منافقین پیموده بودند و فراموش ننمودن حتی تاکتیک های جزئی آن می تواند از سر اتفاق باشد:
«در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد می کند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «الله اکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانة ضدّ مردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رییس جمهور دکتر بنی صدر، در پشت بام خانه ها طنین افکن سازند.» (22)

38.    اهانت به عکس امام خمینی (ره)
یکی از تاکتیک های فتنه گران در هدم مبانی اعتقادی مردم که مع الاسف بسیاری آنرا یک اتفاق ناخوشایند و نه عملی سازماندهی شده برشمردند، آن است که با تک اهانت ها و پرده دری های به ظاهر پراکنده، قبح آن را به آرامی شکسته و زمینه را برای حرکات بعدی خود فراهم نمایند. پاره نمودن عکس امام خمینی (ره) در سخنرانی بنی صدر در سالروز درگذشت مصدق و نیز تکرار همین عمل در فتنه ی اخیر اما، بیش از آنکه عاملان و حامیان غیر مستقیم آنان را به مقصود برساند، به انزوای آنان کمک نمود.

39.    رسوایی «نماز اولی ها»
یکی دیگر از عجایب تکرار تاریخ در هر دو فتنه حضور افرادی بود که قصد داشتند با استفاده از نمادهای دینی از جمله نماز جمعه به هدم دین بپردازند. رسوایی این رفتار منافقانه در حدی بود که نه تنها عاملان بیرونی و پنهان آن را سودی نبخشید، که انتشار تصاویر نوع نماز خواندن مختط، همراه با کفش و توام با روزه خواری آنان در هر دو فتنه، پرده از ماهیت و اهداف آنان برداشت.
40.    سرنوشت؛ انزوا
با مروری دوباره بر مبانی فکری و رفتار متناقض نمای منافقین قدیم و جدید پیش بینی سرنوشت آنان و انزوای زودهنگام فتنه  گران کار دشواری نیست. بنی صدر و رجوی با ایستادن تمام قد در برابر نظام جمهوری اسلامی و به خیابان کشاندن اعضا و سمپات های سازمان در 30 خرداد جهت خونریزی و خرابکاری، ریزش عمده ی طرفداران خود را رقم زدند. حوادث بعدی از جمله پناه بردن به غرب و صدام، شرکت در جنگ علیه ایران و... نیز به جدا شدن بسیاری از اعضای سازمان انجامید و اکنون اعضای سازمان معدود به دوسه هزار نفر از افرادی است که به زور سرنیزه در اردوگاه اشرف به گروگان گرفته شده اند و هر روز خبر فرار یا کشته شدن تعدادی از آنان توسط سران فرقه به گوش می رسد.
اوضاع اجتماعی فتنه گران جدید نیز چندان بسامان تر نیست و با روشدن ماهیت آنان، میلیونها نفر از رای دهندگان به آنان، با حضور در راهپیمایی های تاریخ ساز از آنان ابراز برائت نموده اند. لهذاست که تلاش های دریوزه مآبانه در به میدان کشیدن مردم به نفع خود، تنها به نضج طنزهایی چون اسب تراوای مهاجرانی انجامید.

41.    سرنوشت؛ آوارگی
بدیهی است که جریاناتی با خاستگاه و رویکرد مشترک، سرنوشتی مشترک نیز خواهند داشت. بازخوانی عاقبت عبرت آموز ایستادگی در برابر حکومت اسلامی و مردم، گواه آنست که انزوا تنها مجازات دنیوی فتنه گران نبوده است. خروج بنی صدر با لباس زنانه و فرار ذلت بار رجوی به خارج و مخفی شدن چندین ساله ی وی گوشه ای از این سرنوشت است. امروز نیز شاهد اعتراضات گسترده مردم عراق برای اخراج بازماندگان گروه رجوی از کشور هستیم؛ اما تاکنون هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنان نبوده است.
رنگ رخساره فتنه گران امروز نیز خود گویای تمام واقعیت است. عده ای به دامان روباه پیر گریخته و خشم انقلابی مردم از خیانت سران فتنه موجب گشته است تا آنان نیز به گفته کروبی «بر سر قبر پدر»شان نیز نتوانند بروند!

42.    سرنوشت؛ خودزنی و فروپاشی ائتلاف نفاق
براساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام تنها تعاون و دوستی-ای پایدار خواهد بود که براساس ایمان پایه گذاری شده باشد. اتحاد بنی صدر و گروه رجوی که در دوران فتنه  آنچنان مستحکم بود که رجوی دختر بنی صدر را به عقد خویش درآورد پس از فرار از کشور از هم گسیخته و هریک بدگویی دیگری را آغاز نمود؛ رجوی همچنین دختر بنی صدر را بسان تفاله ای طلاق داد.
با مشخص شدن شکست قطعی فتنه ی 88 ، به یک باره نوک تیز برخی از حملات فتنه گران از سمت نظام به سوی همراهان دیروز نشانه رفت. در حالی که سران فتنه در تلاشند تا اختلافات بنیادین و روزافزونشان مسکوت بماند اما پیاپی اخبار این اختلافات و تخریب ها رسانه ای می شود. حامیان آنان نیز زبونانه به جان یکدیگر افتاده و هر شبکه ماهواره ای، مزدور دیگر را به سخره می کشد، یک روز کاریکاتور سران فتنه را و روز دیگر سادگی خود را مضحکه قرار می دهند؛ به این امید که بتوانند مقصر این سرنوشت مشترک با منافقین دیروز را بیابند.
و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون

 پی نوشت ها:
1.    نشریة مجاهد، ش 114: ص24
2.    بصری، فواد، سی خرداد آغاز نسل کشی انسان ها توسط فرقه رجوی، پایگاه اطلاع رسانی نجات
3.    خطبه های نمازجمعه خرداد 88
4.    فوزی، یحیی، استراتژی و عملکرد سازمان مجاهدین خلق..، متین، ش 34، ص 105
5.    کیهان 3/11/58
6.    بیانیه شماره 5 موسوی
7.    صحیفه نور، سخنرانی 25/3/60
8.    سازمان مجاهدین خلق پیدایی..، ج2، ص  235
9.    سخنرانی عمومی، 17 شهریور 1359
10.    همان
11.    روزنامه های وقت 2/11/57
12.    سخنرانی بنی صدر 22 بهمن 1359
13.    اظهارات فاضل مصلحتی،  کارنامه سیاه، مناظرات زندان اوین، دادستانی انقلاب٬ ج 1،ص 157
14.    نشریه مجاهد 8/3/60
15.    روزنامه جمهوری اسلامی، 7/3/60
16.    فیلم ویدئویی محمود محمدیان به نقل از سازمان مجاهدین..، ج2 ، ص 495
17.    خبرگزاری فارس، 23/3/89
18.    فاضل مصلحتی از مسئولین سازمان، ن ک کارنامه سیاه منافقین، ج 2 ، ص 117
19.    راستگو، علی اکبر، مجاهدین در آئینه تاریخ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 52
20.    کارنامه سیاه ... ، همان
21.    کیهان 1/4/60
22.    اعلامیه شماره 27 سازمان مجاهدین، نشریه مجاهد



:: بازدید از این مطلب : 304
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

 

 
 
معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی با نامگذاری میدان “۹ دی” یا “بصیرت” مخالفت کردند

 

 معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی دو عضو دوم خردادی در شورای شهر تهران با نامگذاری میدان ۹ دی و میدان بصیرت مخالفت کردند

 روز چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۸ مرتضی طلایی عضو شورای شهر تهران از این شورا خواست تا میدانی در تهران را به نام بصیرت یا ۹ دی نامگذاری کنند اما معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی عضو کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر، از رأی دادن به طرح نامگذاری یک خیابان یا میدان به نام نهم دی امتناع کرد و این پیشنهاد نپذیرفتند.

حماسه‌ای که مردم ایران با حضور میلیونی خود در ۹ دی آفریدند جواب بزرگی بود به استکتبار جهانی از جمله آمریکا و اسرائیل و انگلیس جنایتکار.

ولی استکبار داخلی این حماسه و جوشش عظیم را که به انقلاب سوم هم نامگذاری شده به سخره گرفتند و حاضر به نامگذاری میدانی در تهران به نام "۹دی" نشدند. این بدین معناست که هنوز اینان فکر میکنند که مردم مسلمان که به حمایت ولی امر خود حضرت آیت الله خامنه ای به خیابانها آمدند و آن حماسه یزرگ را بوجود آوردند.

این حماسه بزرگ، بدون شک باشکوه‌ترین و بزرگترین اجتماع و راهپیمایی سراسری مردم ایران در ۳۰ سال گذشته بود. در این مساله هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. گواه این ادعا خود مردم ایران هستند که این حماسه بزرگ را خلق کردند. در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به ویژه تهران و قم، خود مردم شاهد هستند و تایید می‌کنند که تاکنون چنین اجتماع بزرگی را ندیده‌ بودند.

اعضای اصلاح طلب شورای شهر تهران بدانید و هوشیار باشید. این آخرین باری بود که این مردم با وعده های پوچ شما خام شدند و به اصلاحات رای دادند که شما به شعور و شرف آنان توهین کنید. زیرا ۹دی یک شعور و شرف بود که خالق آن مردم ایران عزیز اسلامی بودند.


 



:: بازدید از این مطلب : 325
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

آقای موسوی، دیدار ما به قیامت+ عکس

 


اقای میرحسین موسوی، نخست وزیر دوران دفاع مقدس،  سلام و ایام به کام، امیدوارم که حالتان خوب باشد!

الان که این نامه را برایتان می‌نویسم، چند ساعتی از هجوم وحشیانه حامیان و طرفداران سبزپوش شما به مردم بی‌گناه و مظلومی که امروز (یعنی ۲۶ خردادماه) مشغول راهپیمایی آرام و مسالمت آمیز در خیابان و میدان آزادی تهران بودند، می‌گذرد.

وقتی این نامه را می‌نویسم، سنگباران وحشیانه اراذل و اوباش تهران را به سوی مردم بی‌گناه به خاطر می‌آورم، آنهایی که ناجوانمردانه و بدون کمترین رحم و مروتی، سنگ و چوب و چماق و شیشه و بطری را بسوی مردان و زنان بی‌دفاع مقابل خود پرتاب می‌کردند و سر و سینه و صورت و شکم و بدن آنها را مورد هدف قرار می‌دادند. سیاهی آسمان را خوب به خاطر می‌آورم که نشان از تعداد انبوه سنگ‌ و بطری‌ تهیه شده توسط اراذل و اوباش  و آمادگی قبلی آنها  دارد!

الان که این نامه را می‌نویسم، سر و صورت خونین و زخمی آن پیرمرد مظلوم و بی‌گناه در ذهنم مدام عبور می‌کند که خون از صورتش فواره می‌زد و کسی نبود که به دادش برسد.

الان که این نامه را می‌نویسم، اشک و گریه زنان و دخترانی را با خودم مرور می‌کنم که وحشت از چهره‌شان می‌بارید و به دنبال راه فراری بودند که خودشان را از دست نامردان بی‌غیرتی نجات بدهند که بر سر و صورت و دستان خود شال سبز جنابعالی را آویزان کرده‌ بودند!

الان که این نامه را می‌نویسم، یاد پیرمردان و پیرزنانی می‌افتم که برخلاف جوان‌ها، قدرت و توانایی فرار از دست نامردمان را نداشتند و بر زمین می‌افتادند و بلند می‌شدند و با هزار زحمت و ترس و ناامیدی به دنبال جای امنی بودند!

الان که این نامه را می‌نویسم، یاد آن جوان مظلومی می افتم که در چنگال اوباش  و آشوبگران گرفتار شده بود و کتک می‌خورد و آنها هم فریاد می‌زدند:«ای ول، اسیر گرفتیم!» خدا می‌داند که آن بیچاره الان در چه وضعیتی قرار دارد و فردا جنازه‌اش را باید کجا پیدا بکنند؟!


اما آقای موسوی عزیز! بدتر از همه اینهایی که نوشتم، یاد یک نفر بیشتر از همه مرا اذیت می‌کند و خدا می‌داند که هروقت آن لحظه لعنتی را به خاطر می‌آورم، اشک در چشمانم جمع می‌شود، وقتی که مردی ، زیر ضربات سنگین و ناجوانمردانه ۲۰ یا ۳۰ مرد سبزپوش قرار داشت که با چوب و چماق بر فرق سرش و کمرش می‌کوبیدند و او فقط التماس می‌کرد که دیگر نزنید، اما…

آقای میرحسین موسوی، تک تک این ماجراها در برابر دیدگان من و چشمان صدها و هزاران نفر دیگر، امروز در میدان آزادی تهران صورت گرفت. خوشبختانه و یا متاسفانه نه از بی‌بی‌سی فارسی خبری بود و نه از صدای آمریکا  که بیایند و از حامیان شما گزارش و عکس تهیه کنند و یا سر و صورت خونین مردم را فیلمبرداری کنند! دوستان شما امروز حتی به ماشین‌ها و مغازه‌های اطراف هم رحم نکردند. با اطمینان کامل می‌گویم که تاکنون چنین حادثه‌ای را از نزدیک ندیده بودم. من در دستم کیفی داشتم که می‌توانستم  سر و صورت خودم را با آن بپوشانم، اما باور کنید بیشتر زنان و مردان و پسران و دختران، هیچ چیزی برای دفاع از خود نداشتند!

آقای موسوی، خیالتان را راحت کنم، در تک تک این صحنه‌هایی که شرحش را بالا نوشتم، نیروی انتظامی و بسیج و سپاه هم به داد مردم بی‌گناه نرسیدند و شاید آن لحظه این سوال در ذهن خیلی‌ها وجود داشت که  آنها کجا هستند و چرا به داد این مردم بی‌گناه نمی‌رسند؟! الان که چند ساعتی از آن ماجرای مصیبت بار می‌گذرد، می‌بینم که انتظار بی‌خودی از آنها داشتیم!

باور کنید حتی اگر نیروی انتظامی و سپاه و بسیج، الان همه آن اراذل و اوباش سبزپوش خیابان آزادی را دستگیر کند و همه  آنها را مجازات کند و حتی بعضی‌هایشان را اعدام کند، اصلا دلم خنک نمی‌شود! دیگر به نیروی انتظامی و سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات کشور اعتراض ندارم که آن لحظه کجا بودند و چرا از مردم دفاع نکردند، الان تنها مساله‌ای که در ذهنم وجود دارد، این چیزی است که می‌خواهم برایتان بنویسم:

آقای موسوی عزیز، به حرمت خونها و اشکهایی که امروز بر زمین ریخته شد، به مظلومیت زنان و مردان پیر و سالخورده‌ای که توان مقابله با نامردان را نداشتند، به نجابت و پاکی زنان و دخترانی که امروز مورد تهاجم و اهانت قرار گرفتند، به سرهای شکسته، به بدن‌های کوفته، به لباس‌های خاکی، به چشمان اشک آلود، به حرمت همه اینها، امشب تو را به خدا واگذار می‌کنم و از خدا می‌خواهم که تقاص مظلومیت تک‌تک آدمهایی را که امروز توسط حامیان سبزپوش شما مورد تهاجم قرار گرفتند و به خاک و خون کشیده شدند، از شما بگیرد.

 



:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ن,ک

 

ضدانقلاب:ما هم به خاتمی اعتماد نداریم چه رسد به نظام!
 

یک پایگاه خبری ضد انقلاب با انتشار مقاله ای ضمن اشاره به عدم اعتماد به سخنان محمد خاتمی،عنوان می دارد؛پذیرش اصلاح طلبان از سوی مردم چه با شرط و شروط چه بدون آن بسیار بعید است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران،پایگاه خبری مستقر در پاریس و نزدیک به جناح چپ می نویسد: انتخابات مجلس نهم در پیش است و جریان فتنه نمی‌تواند از این مساله، به راحتی عبورکند. تجربه نشان داده است تحریم انتخابات از سوی اپوزیسیون در سی سال گذشته، عملا به نتیجه خاصی نرسیده است. حتی در انتخابات مجلس هفتم که با تحریم احزابی چون مشارکت و غیره همراه شد، بیش از 50 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند.
در بخش دیگر این گزارش پایگاه خبری مذکور  بطور تلویحی سران اردوگاه اصلاحات را فاقد تفکرات  قابل قبول سیاسی دانسته و می نویسد:به نظر می رسد جریان فتنه باید به دنبال آن باشد که از فرصت انتخابات مجلس نهم، به گونه ای به نفع خود بهره‌برداری کند. اینکه برای استفاده از فرصت انتخابات، چه راهکاری اندیشیده شود و وارد بحثی همگانی در این زمینه شود بحثی  است که نتیجه آن از دل خرد جمعی و نه از سخنان پدرخوانده‌ها(کروبی،خاتمی،موسوی و .....) حاصل  می گردد.
این پایگاه خبری در ادامه  می نویسد:به نظر می رسد  گروه‌های اصلاح طلب، در مقابل یک دوراهی قرار دارند که هر دوی آن‌ها، به بن بست می رسد.حضور اصلاح طلب ها با پیش شرط  یا بدون پیش شرط  بسیار بعید است زیرا باید به بررسی عملکرد خود بعداز جریان انتخابات سال 88  و جایگاه مردمی بپردازند.
در بخش دیگر این گزارش ،نویسنده بر مواضع منفعلانه فراکسیون اقلیت اصلاح طلبان مجلس در برابر اکثریت اصولگرایان  تمرکز نموده و عنوان می دارد : سئوال این است که اعضای فعلی اصلاح‌طلبان مجلس، چه کرده‌اند که شایستگی دارند دوباره آن‌ها یا افرادی مشابه را به مجلس بفرستیم؟ آیا آقای خاتمی بخاطر دارند این افراد تحت شعار "یاران خاتمی" به مجلس راه یافتند؟
و سرانجام پایگاه خبری مذکور "خاتمی" را متهم به دورویی و دو پهلو سخن گفتن می نماید.
از سوی دیگر" گیل  آوایی"، از عناصر سکولار متواری خارج از کشور نیز در وبلاگ شخصی خود می نویسد:جریان فتنه بدون خلاقیت و اندیشه است و نمی توان آن را "جنبش" به حساب آورد.
این عنصر سکولار در جایی دیگر  "محمد خاتمی" را "تدارکاتچی" اصلاح طلبان نامیده و سپس با حمله به اسلامیت عملا آشکار می سازد که  سران فتنه سکوی پرتاب و بازیچه جریان های ضد دین اپوزوسیون و کمونیست و مارکسیست  بوده اند بطوری که وی می نویسد: موسوی ، خاتمی و کروبی همگی بهانه بوده و هستند . رهایی از فرهنگ اسلامی و حتی نفرت از فرهنگ اسلامی بر جسته ترین نماد اعتراض ها و حرکت ها و برخوردهای ما می باشد.



:: برچسب‌ها: "ضدانقلاب:ما هم به خاتمی اعتماد نداریم چه رسد به نظام! " ,
:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1389 | نظرات ()